بیش از یک دهه زمان صرف شد تا این هیأت در جامعه دانشگاهی و حوزوی پذیرفته شود و بدانند این نهاد بیطرفی است. دبیرخانه این هیأت در برهههایی با تهمت و افترا همراه بود و میگفتند که آیا این هیأت قصد کنترل ارائه آرا و نظریهپردازیها را دارد؟ اما به مرور و با برگزاری صد کرسی
این هیأت جای خود را در جامعه دانشگاهی پیدا کرد. در بعضی جلسات بنده شنیدم برخی افراد حملات تند و غیرمنطقی داشتند، اما سعه صدر دوستان و همکاران این هیأت موجب پا گرفتن این هیأت و دبیرخانه آن شد. زمانی جمعی از نخبگان حوزوی در سال۸۱ نامهای به رهبری نوشتند مبنیبر اینکه موضوع نظریهپردازی، نوآوری و نهضت نرمافزاری باید مسوولی پیدا کند و نهادینه شود که این نامه در پی تأکیدات شخص مقام معظم رهبری بود و ایشان به فاصله چند روز بعد پاسخ دقیق، جامع و متقنی به آن نامه دادند. آن زمان بنده توفیق یافتم به حج مشرف شوم و همانجا جلساتی تشکیل شد و مشورتهایی داده شد تا ممیزی نظریهپردازی شکل بگیرد و این مسأله ارزشگذاری شود و به همین منظور درباره ریزموضوعات این حوزه در تشخیص و حمایت از این کرسیها بحث شد. برخلاف علوم فنی و پزشکی، اصحاب علوم انسانی جایی برای ثبت اثر و ایده خود ندارند. پس از طرح این موضوع در صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی، راهاندازی هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره در حوزه علوم انسانی و هنر تصویب شد.چه موانعی وجود دارد که این کرسیها به طور کامل محقق نمیشوند؟ بنده پس از بازگشت از حج یک مصاحبه انجام دادم و ۴۶مانع را در ارائه نظریهپردازی در حوزه علوم انسانی مطرح کردم. فقدان شجاعت، نبود جرأت نقد، موانع اخلاقی، موانع آفاقی، مشکلات فرهنگی، موانع سیاسی و موانع سختافزاری از جمله آن موانع مطرحشده بود که باعث میشد از عناصر نظریهپردازی حمایت لازم نشود.
یک مانع، مانع مادر است و آن کلیشهایاندیشی است. این مسأله چه در حوزه و چه در دانشگاه وجود دارد. دانشگاههای ما اسیر کلیشهای اندیشیدن هستند. دانشگاهیان ما متعهد و انقلابی و متدین هستند و احساس مسوولیت دارند و دلسوزند و هدف دارند، اما غالباً از زندان کلیشه نتوانستهاند خارج شوند. یک سلسله عرفیات نماد علمی بودن شده است که اینها الزامات کلیشهای اندیشی است. از جمله دلایل رد شدن مقالهها این است که ارجاع لاتین ندارند یا یک نظریه مشهور را رد نکردهاند. ارجاع نداشتن یعنی از خارجیها نگرفته است و متأثر از داشتهها و یافتههای فرامرزی نیست. این یعنی چرا تقلید نکردهاید؟ اگر فردی مقالهای نوشت، اما در آیاسآی ایندکس نشده بود رد میکنند. اینکه مقالهای در مراجع و مجلات معتبر درج شود، خوب است، اما این را شرط نکنیم. در وزارت علوم و صحن شورای انقلاب فرهنگی مصوب شده که اینها در جذب هیأت علمی مطرح نباشد، اما باز میبینیم مقاله آیاسآی وتویی است که اگر کسی نداشت نمیتواند ارتقا پیدا کند و او را رد میکنند. اما چه بسیار نظریههای تاریخساز و تحولآفرین که یک ارجاع نداشته است.در تعریف نظریه گفته میشود نظریه آن است که در بیرون از مرزها مطرح شده باشد و خارجیها به آن ارجاع دهند. این حسن است، اما اینکه ملاک نظریهانگاری این باشد که خارجیها ارجاع ندهند نظریه نیست، یعنی نظریه را به ماهیت ارتباط نمیدهیم. در حوزه هم این مشکل وجود دارد. در حوزه آفتی نظیر آفت کلیشهاندیشی در دانشگاه وجود دارد و اجتهاد بد تعبیر میشود. در حوزه اجتهاد تقلیدی مطرح است و آن این است که شاگرد در قالب افکار استاد خود گیر میکند. طلبهای دستگاه و روششناسی اجتهاد را که علم اصول نام دارد کسب میکند، اما نمیتواند از استاد خود عبور کند. اتفاقاً آن طلبهای که مکتب استاد را زیر و رو کرد و انقلابی در دانش او ایجاد کرد شاگرد آن استاد است.
برگرفته از سخنرانی آیتالله رشاد
در سومین کنگره کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره، 20اسفند97
منبع: «ایکنا»