عباس عبدی در ابتدای سخنانش درباره نظرسنجیهای انتخاباتی گفت: حرفی که می گویند نظرسنجی در ایران درست نیست و جواب نمیدهد، حرف بیربطی است. اگر ما نمیتوانیم نظر مردم را استخراج کنیم ربطی به نظرسنجی ندارد. بیشتر ضعفها در ایران به دلیل روش نظرسنجی و نمونهگیری است. نظرسنجی خوب باید توسط یک سازمان، به همراه پرسشنامه خوب و پرسشگری خوب باشد.
او رقابت در انتخابات 96 را میلیمتری توصیف کرد و افزود: دقت رفتار در این حالت خیلی باید بالا رود. کوچکترین حرفی ممکن است رقیبی را پایین بکشد.
او به محبوبیت پایین آقای روحانی در میان افکار عمومی در نظرسنجیها اشاره کرد و گفت: عدهای میگفتند این محبوبیت پایین ممکن است باعث شود که او رییسجمهور نشود اما مردم ناچار بودند در روز 29 خرداد دست به انتخاب بزنند و باید ببینند شما چه چیزی جلوی آنها گذاشتهاید.
عبدی درباره تأثیر رسانهها در انتخابات گفت: اصلاً معتقد نیستم که رسانه تعیینکننده است. اگر شما چیزی برای عرضه کردن نداشته باشید نمیتواند کمکی به شما بکند. آن کسی که مثلاً در رسانههای مجازی توانست ایدههای خود را بهصورت کوتاهتر عرضه کند موفق شد. آن طرف گافهای کوتاه داشت که
دست به دست شد. مثل ملاقات با تتلو که اثر منفی داشت.
جامعه اجتماعی شده است
پرویز امینی انتخابات سال 96 را یکی از پیامدهای انتخابات سال 92 دانست و گفت: در سال 92 احتمال پیروزی رقبای آقای روحانی بیشتر بود اما در سال 96 اوضاع برعکس بود. جریان منتقد دولت یک مشکل اصلی دارد و آن مشکل فهم سیاستورزی است. از شهریور 95 جمعبندی من این بود که روحانی رییسجمهور است اما زمینههای شکست در او فراهم است. جریان جمنا با عقل سیاسی سازگار نبود و نتوانست بهرهبرداری کند.
او با همین مبنا رأی نسبتاً بالای آقای رییسی را نه حاصل کنشگری سیاسی جمنا یا آقای رییسی، بلکه بهدلیل پایگاه قوی اعتراض به آقای روحانی و استعداد شکستپذیری او عنوان کرد. امینی چند عنصر را در شرایط ساختاری و الگوی رأیدهی مردم ایران برشمرد: یکی تغییر زیستجهان جامعه ایران است. مناسباتی در ایران پیدا شده که طبقه متوسط شهری به اقتضای تغییرش در سیاست تأثیر میگذارد. دومین عنصر این است که جامعه سیاسی ایران با مفهوم اعتراض شکل گرفته است. بین «اعتراض» و «رضایت»، اعتراض غلبه پیدا میکند. کشش اجتماعی به سمت تغییر است و ساختار سیاسی در جهت حفظ وضع موجود است. سومین عنصر ساختاری فاصله گرفتن از دوگانههای اصولگرا و اصلاحطلب و چپ و راست است. جامعه «اجتماعی» و متکثر شده است و نزاعها گفتمانی شده و قابل تقلیل به یک دوگانه نیست.
او شرط موفقیت در انتخابات را سازماندهی درون یکی از گفتمانهای اجتماعی دانست و افزود: چهارمین عامل ساختاری سیاستورزی سیاسیون است؛ اینکه شما بتوانید محدودیتهای عوامل ساختاری را تضعیف کنید و امتیازات آن را فعال کنید.
امینی تأثیر سلبریتیها در انتخابات را محصول همان ساختارهای کلان دانست و گفت: نمیتوانیم پیروزی یک جریان را به تأثیر سلبریتیها محدود کنیم. آقای احمدینژاد که پیروز دو انتخابات بود تقریباً هیچ سلبریتیای از او حمایت نکرد.
او نوع مواجهه با تأثیر رسانهها را اغراقآمیز دانست و افزود: رسانهها نمیتوانند صورتبندی سیاسی را انجام دهند. البته رسانههای خُرد فضای رسانهای را تغییر دادهاند و ما در شرایطی هستیم که هر نفر تبدیل به چند رسانه شده است. نوعی مرجعیتزدایی از رسانههای بزرگ شکل گرفته است اما این برای تأثیر در فضای سیاسی کافی نیست. باید حرف حسابی داشت. رسانهها امکان گفتن را فراهم کردهاند اما باید حرف گفتنی هم داشت.
نظرسنجی واقعیت را نشان میدهد
آقاسی سخنران بعدی جلسه از تجربه خودش در نظرسنجی انتخابات 96 صحبت کرد. او با اشاره به تفاوت نتیجه نظرسنجیها گفت: وقتی که ما در ایسپا روز چهارشنبه قبل از انتخابات گفتیم که آقای روحانی با 57 درصد پیش است، نهاد دیگری که نظرسنجی 90هزارنفری میکند گفته بود با 57 درصد آقای رییسی رییسجمهور است. نظرسنجی میتواند واقعیت را نشان دهد اما کدام نظرسنجی مهم است.
او مشکل سیاستمداران را فاصله گرفتن از مردم عنوان کرد و گفت که نظرسنجیهای مردم را بدون روتوش به شما نشان میدهد و نظرسنجیها واقعیت را نمایش میدهد. او انتخابات 96 را عرصه به میدان آمدن مردم دانست و گفت: اساتید جامعهشناسی میگویند نمیتوان جامعه را شناخت، اما من در نظرسنجیها
چیز دیگری دیدم. شخصی از اساتید جامعهشناسی میگوید که مردم ایران ماهیت معمایی دارند. خب معلوم است از دل مشورتی که او به مجموعه نظام میدهد واقعیت مردم شناخته نمیشود.
مدیر ایسپا با اشاره به افزایش قدرت افکار عمومی با ظهور شبکههای اجتماعی افزود: این قدرت توسط افراد غیرحرفهای مدیریت میشود. حتی فضای غیرحرفهای و غیرسیستماتیک شبکههای اجتماعی بر فضای حرفهای و سیستماتیک صداوسیما هم اثر میگذارد.
او تأثیر توییتر را طبق نظرسنجیها بسیار پایین دانست و همچنین تأثیر سلبریتیها را ناچیز تلقی کرد و گفت: حتی دیدار آقای رییسی با تتلو آنچنان که رسانهها بزرگ کردند تعیینکننده نبود و رأی رییسی را نشکست.
از بالا به مردم نگاه نکنیم
معینیپور سخنران دیگر این نشست تاکید کرد که ثبوتاً امکان تغییر آقای روحانی وجود داشت اما اثباتاٌ این ظرفیت وجود نداشت. او انتخابات 96 را به انتخابات 72 تشبیه کرد و گفت: گفتمان حاکمی وجود داشت اما گفتمان رقیب امکان تغییر نداشت.
معینیپور سه دلیل را برشمرد که جریان اصولگرا نتوانست هژمونی جریان دولت و اصلاحات را بشکند. او هم مانند امینی یکی از دلایل را اجتماعی شدن سیاست در ایران دانست و گفت: جریان سیاسی خاصی جامعهپذیری سیاسی را شروع کرده است و این تربیت سیاسی بر تربیت سیاسی پساانقلابی غلبه پیدا کرده است. تربیت سیاسی بعد از دهه هفتاد با تربیت سیاسی دهه 60 متفاوت بود. این تربیت سیاسی غیرانقلابی و غیرناب است.
او یکی دیگر از عوامل شکست اصولگرایی را تکثرگرایی جامعه دانست و افزود: اصلاحطلبان در حال بازگشت به بحثهای سوسیالیستی و برابری با حال و هوای دهه 60 هستند و گفتمان عدالت را در کنار گفتمان آزادی مطرح میکنند که در مصاحبههای تئوریسینهایشان پیداست.
عدم توجه به نیازهای اجتماعی و انضمامی مردم یکی دیگر از عواملی بود که معینیپور به آن اشاره کرد و گفت: کسانی که میگویند افکار عمومی مردم را نمیتوان کشف کسانی هستند که دوست دارند مردم را از بالا نگاه کنند. بنابراین باور نمیکنند که با رفتن میان مردم و درک کردم نیازهایشان میتوان سیاستورزی کرد. متاسفانه نگاه از بالا به پایین و ایدئولوژیک در جریان اصولگرا وجود دارد.