همین توجه غریب به فرم نشاندهنده بیاهمیتبودن محتوا و آنچه درون آدمها میگذرد است. لازم به تکرار است که قطعا یادگیری از خارجیهایی که در زمینههای مختلف از ما جلوترند، نهتنها خوب که در خیلی موارد واجب و لازم است؛ اما اتفاقی که فعلا رایج شده، قبول نگاه از پایین به بالا به کلیت و تمامیت خارجیها فارغ از سطح علمی و فرهنگی و اجتماعی آنان است. پس اگر در تلویزیون سراسری ایران برای بهکرسینشاندن حرفی با هر ضربوزوری شده کارشناس خارجیزبان جور میکنیم، اگر در صنعت سرگرمیسازیهای رده پایین یعنی مربیان فوتبال، معمولا خارجیهای خیلی خارجی را به ویچدارهای کمی خارجی و ویچدارهای کمی خارجی را به مربیان تمامایرانی ترجیح میدهیم، اگر گاهی در حوزه جدی و مهمی مثل تحصیلات آکادمیک به تحقیقات خارجیهای ناشناس درباره مسائل خودمان بیشتر از بعضی کارشناسان کاردرست داخلی توجه میکنیم، اگر تا فیلمی مورد تأیید و تکریم جشوارههای خارجی نباشد، اصلا آن را درستوحسابی نمیبینیم و تا در خارج کشور به موفقیت میرسد، آن را میستاییم و قدر میدهیم و بر صدر مینشانیم، باید ریشه همه و همه را در این فرهنگ جاافتاده سالیان سال دانست که براساس آن قطعا هر خارجی (با توصیفاتی که از خارجی تراز رفت) از هر داخلی بهتر میداند هر حرفی را که قرار است مردم باور کنند، باید در دهان یک پژوهشگر ژاپنی مندرآوردی گذاشت، هر تحلیلی اگر غربیها بدهند، نزدیک به وقوع است، هرچه آنان بگویند درست است، ما بدیم آنها خوباند.