تهدیدات پوشالی
در روزهای اخیر تهدیداتی ازسوی رژیمصهیونیستی مبنیبر حمله نظامی علیه ایران شنیده شده است که با هدف ایجاد جنگ روانی، بر اذهان عمومی تاثیر میگذارد و شک و تردیدهایی را درمورد احتمال وقوع جنگ بین ایران و این رژیم مطرح کرده است. تهدیدات رژیمصهیونیستی سابقه طولانی دارد و صرفا در این برهه زمانی مطرح نشده است؛ بهعنوانمثال مدتهاست که از دکترین «اختاپوس» دم میزنند و در این راستا گهگاهی حملات تاکتیکی صورت دادهاند اما بههیچعنوان در نقشه کلی به هدف نهایی یعنی جلوگیری از فرایند هستهای شدن ایران، نرسیدهاند و جمهوری اسلامی هم ضرورت چندانی برای پاسخ مستقیم در برابر این حملات تاکتیکی ندیده است؛ چراکه اساسا در نقشه کلی برنده همچنان ایران است و لزومی ندارد برای پاسخ به این حملات خود را درگیر هزینههای دیپلماتیک کند اما درخصوص تهدیدات اخیر که بحث از جنگ و اقدام نظامی مستقیم را مطرح کردهاند نیز با توجه به چند نکته ساده میتوان پوشالی بودن تهدیدات را مشخص کرد: اصولا در روابط بینالملل اگر بخواهیم احتمال جنگ علیه هر کشوری را بررسی کنیم، ابتدا باید مشخص کرده که هدف و غایت اصلی بازیگر متجاوز از جنگ چیست؟ آیا با حمله نظامی هدف محقق میشود؟ آیا دستاوردهای جنگ، هزینهها را توجیه خواهند کرد؟ ما میدانیم که هدف اصلی رژیم اسرائیل توقف فرایند هستهای شدن جمهوری اسلامی ایران است. از سوی دیگر میدانیم که توان هستهای ایران چیزی نیست که با یک حمله نظامی یا جنگ از دست برود. فرضا اگر رژیمصهیونیستی اقدام نظامی علیه ایران کند نهتنها نمیتواند توانمندی و انگیزه هستهای شدن ایران را نابود کند، بلکه صرفا هجمه جامعه بینالمللی علیه خود را برانگیخته خواهد کرد که هزینههای دیپلماتیک و سیاسی بسیار سنگینی در پی دارد؛ لذا رژیم اسرائیل بهعنوان بازیگر عاقل در نظام بینالملل متوجه این امر هست که جنگ علیه ایران دستیابی به هدف اصلی او را محقق نمیکند و دستاوردهای جنگ، هزینههایش را توجیه نخواهد کرد. نکته بعدی آن است که رژیمصهیونیستی دیگر ازسوی ایالاتمتحده حمایت چندانی نمیشود، درحالحاضر دلمشغولیهای سیاسی ایالاتمتحده خارج از خاورمیانه است، در شرایط گذار نظام بینالملل سیاستهای آمریکا بر چین و آسیای شرقی متمرکز شده است و حاضر نیست برای دغدغههای رژیم اسرائیل در منطقه غرب آسیا هزینهای را متحمل شود؛ لذا از این جهت رژیمصهیونیستی خود را در منطقه تنها میبیند و درواقع چتر امنیتی ایالاتمتحده را ازدست داده است؛ بنابراین درحالحاضر موقعیت و شرایط حمله برای این رژیم فراهم نیست، هرچند اساسا قصد جدی هم ازسوی رژیمصهیونیستی برای اقدام نظامی دیده نمیشود؛ چراکه اگر واقعا اراده جدی برای حمله داشت، در همان زمانی که نیروهای آمریکایی در منطقه بودند اقدام میکرد. از سوی دیگر، بازدارندگی نظامی ایران در مقابل رژیمصهیونیستی، دلیل دیگری است که احتمال حمله ازسوی رژیم اشغالگر را منتفی میکند. قدرت موشکی ایران بهراحتی میتواند مراکز حساس و استراتژیک این رژیم را مورد حمله قرار دهد، بازوهای منطقهای ایران ازجمله حزبالله، انصارالله، حشدالشعبی به محض شلیک اولین موشک یا پرواز اولین جنگنده صهیونیستی بهسمت ایران، فعال خواهند شد و تا نابودی این رژیم پیش خواهند رفت و این در صورتی است که رژیمصهیونیستی با محدودیتهای مهمی مثل ضعف اقتصادی، فقدان عمق استراتژیک و ناکارآمدی سامانه دفاعی در موضع ضعف قرار دارد. بر این اساس میتوانیم تا حد زیادی مطمئن باشیم که در شرایط فعلی احتمال حمله نظامی خارجی منتفی است و تهدیدی از این جهت متوجه کشور نخواهد بود، اما آنچه درحالحاضر باید به آن توجه داشته باشیم نحوه حکمرانی داخلی است که بیش از پیش باید در راستای جلب اعتماد عمومی و رفع مشکلات اقتصادی داخلی حرکت کند.
