آقای باقری، هرچند سرعت و شتاب قطار دیپلماسی را در گرو «همافزایی ملی» در موضوعات سیاست خارجی دانستند اما خود ایشان کمترین تلاش را در این زمینه داشتند و طی دو دوره مذاکرات در وین نهتنها برای اقناع افکارعمومی بلکه حتی از اطلاعرسانی از آنچه در مذاکرات اتفاق میافتاد و نتایجی که حاصل میشد نیز دریغ کردند؛ بهطوریکه وقتی خبر از توقف مذاکرات آمد، رسانههای داخلی در بهت فرورفتند و فرصت مغتنمی برای رسانههای خارجی فراهم شد تا روایت مغرضانه و هدفدار خود را به جهان مخابره کنند؛ تاجاییکه این القائات این تصویر را در ذهن افکارعمومی ایجاد کرد که توان تیم مذاکرهکننده ایرانی مانع توافق بوده است و نه حتی سیاستهای ایران یا غرب.
تیم مذاکراتی در این دو دور مذاکره هیچ شفافیتی در عمل نداشته و افکارعمومی و رسانههای داخلی نمیدانند چه کسی صحنه مذاکرات را مدیریت میکند و حتی توییتهای مبهم و خارج از عرف دیپلماتیک اخیر آقای باقری نیز درراستای تضعیف دیپلماسی عمومی است؛ توییتهایی که مخاطب متوجه محتوا و معانی آن نمیشود؛ بنابراین بزرگترین نقص تیم مذاکرهکننده جنبه رسانهای، اطلاعرسانی و ارتباط با افکارعمومی آن است.
تصویری که آقای باقری بهویژه با توییتها و سخنان مبهم و نامفهوم تا به امروز از خود به مخاطبان ارائه داده است، تلاش برای حفظ فضای مذاکراتی و نه مذاکره معطوف به نتیجه بوده است. وظیفه یک دیپلمات بهکارگیری تکنیکها و تاکتیکهای موثر برای تحقق استراتژی کلان است که این تکنیکها نیز ابزارها و سیاست خود را میطلبد و باید با واقعیتها منطبق باشد که اگر این تاکتیکها و روشها بدون درنظرگرفتن این ملاحظات باشد بهجای فایده، هزینهزا خواهند بود.