سردار آزمون، بازیکن خوب تیمملی ایران و باشگاه لورکوزن، درگیر یک پرونده حقوقی بود که در آن دختری روس مدعی شده بود پدر فرزند او سردار آزمون است و قرار است که در دادگاه علیه او بهدلیل نپذیرفتن مسوولیت اعلام جرم کند.
این خبر شایعهمانند، نهتنها دیروز به تأیید نهایی رسید، بلکه در مصاحبهای که با وکیل آن خانم انجام شده بود، او از صدور رأی پرونده به نفع موکلش خبر داده و سردار آزمون را موظف به پرداخت نفقه اعلام کرده بود.
آقای دیمیترف در صحبتهایش گفته بود که اگر طرف دوم پرونده در سی روز آینده هیچ درخواست تجدیدنظری نکند، رأی لازمالاجرا خواهد بود.
او همچنین ادعا کرده که دلیل غیبت سردار آزمون این است که او هیچ دلیل مناسبی نداشته است.
پرداخت به این خبر از جهت توجه به اصل ماجرا که اتفاقی زرد و حاشیهای است، اهمیتی ندارد، بلکه از آن جهت مهم است که این استعداد فوتبال ایران درگیر پروندهای اینچنینی با ابعاد خبری زیاد آن هم در آستانه جامجهانی و البته در اولین سال حضورش در بوندسلیگا شده است.
حاشیهای که گرفتارشدن به مشابه آن میتواند حرفهایترین بازیکنان در معتبرترین لیگها را هم از مسیر اصلی خود دور کند.
در فوتبال خودمان و در دورهای که هنوز فضای مجازی با این حجم و فراگیری وجود خارجی نداشت، یکی از بااستعدادترین بازیکنان فوتبال ایران که خیلیها او را همسطح و گاه بهتر از علی کریمی میدانستند و جایگاه او تیمهای درجهیک لیگهای اروپایی بود، یعنی مجاهد خذیروای با حاشیههایی خیلی کمتر از این نهتنها از لژیونرشدن، بلکه از فوتبال بهطور کلی حذف شد.
چند سال بعد علیرضا نیکبختواحدی در دوره اوج فوتبالش و زمانی که تیمملی بهشدت به او نیاز داشت، نهتنها با حاشیههایش تیمملی را از حضور خود محروم کرد، بلکه خودش هم کامل از تبوتاب فوتبال حرفهای افتاد و سوپراستار لیگ ایران به بازیکنی درجهسه تبدیل شد.
پیام صادقیان که حالا اینفلوئنسر ترکیهنشین و تبلیغکننده وبگاههای شرطبندی است، همین یک دهه پیش مهمترین استعداد کشفشده فوتبال ایران بود و امید پرسپولیسیها و تیمملی؛ اما همه آن استعداد حالا به هیچ و کمتر از هیچ در خیابانهای استانبول تبدیل شده است.
اگر وجه حرفهای و حرامشدن استعدادهای ناب و ضربه به فوتبال کشور را هم کنار بگذاریم، از نظر تأثیر ستارههای فوتبال روی نوجوانان و تعیینکنندهبودن آنان در مسیر زندگی خیلیها هم که شده است، باید این شکل از رفتارها تا جای ممکن کنترل شود.
یادمان نرفته است در روزهای اوج دیدهشدن مهدی قائدی و زمانی که او نیمار ایران لقب گرفته بود و درخشش او در استقلال باعث شده بود که نوجوانان مدل مویشان را مثل قائدی بزنند، تصادف پرحرفوحدیث او چه اندازه مسیر انحطاط را پیش پایش گذاشت و چه امیدهایی را ناامید کرد.
هرچند که ازدواج زودهنگام و تشکیل خانواده تا حد زیادی او را به روزهای اوجش برگرداند و هرچند این روزها بازهم حالوروز خوبی در لیگهای عربی ندارد.
اما مثال نقض تحتتأثیر شهرت و ثروت یکشبه قرارنگرفتن و فرار از حاشیههای مجازی، مهدی طارمی است؛ بازیکنی که در سالهای اول فوتبالش مرکز حاشیههای مختلف از مسائل مالی و قراردادهای حرفهای تا لژیونرشدن و البته زندگی شخصی بود، اما با تغییر مسیری بزرگ و دورشدن از هر چیزی غیر از فوتبال، حالا به یکی از مهمترین امیدهای تیمملی ایران در جامجهانی و یکی از اصلیترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران تبدیل شده است.
شاید حجم اخبار درباره افراد سرشناس و الگوقراردادن آنان درست نباشد، اما حالا که چنین است و چارهای هم نیست، بهتر است این افراد بهنفع زندگی شخصی و حرفهایشان و برای الگوشدن، از این آزمونهای سخت بگذرند؛ چنان که امثال طارمی گذشتند و سردار احتمالا در مسیر آن است!