ترکیبی از اعداد و ارقام که بدون شک فرهاد مجیدی یکی از مؤثرترین آدمهای آن است. بهویژه در استقلال که حتی بیشتر از پرسپولیس حاشیههای مخصوص به خود دارد، زیرا پرسپولیس با وجود تعداد هواداران زیاد و انتظارات گاه فراوان آنان و انواعواقسام فنپیجها یک موهبت دارد و آن هم یکدستی پیشکسوتان باشگاه است. پرسپولیسیهای قدیمی در توافقی نانوشته چند سالی است که پشتسر تیم و کادرفنی حرف نمیزنند و مدعیان زیادی برای نیمکت پرسپولیس وجود ندارد. اما استقلال یک نیمکت و هزار خواهان دارد که در یکیدو سال گذشته اختلاف شان از سطح درگوشیهای روزنامهنگارانه هم بیشتر شده و به کنفرانسهای رسمی مطبوعاتی رسیده است. کار خیلی وقت است از گوشهوکنایهزدن هم گذشته و دیگر مستقیم و با ارجاع مشخص حرفزدن است. در همه این سالهای ناکامماندن استقلال، همیشه یکی از دلایل شکست را حاشیههای زیاد و نیمکت همیشهمتزلزل تیم میدانستند. فرهاد مجیدی هم از این رفتوبرگشتها در نیمکت استقلال بینصیب نبود و با اخلاقیات خاصی که داشت، از امیر قلعهنوعی تا علیرضا منصوریان و محمود فکری را بهعنوان رقیب، پشت و کنار خود میدید. اما تفاوت امسال او با بقیه در این بود که پس از سالها پاسخدادن، اینبار هرچه را شنید، بیجواب گذاشت و همه تمرکزش روی تیمش بود. حاشیه و مصاحبه جنجالی داشت، اما کم و کوتاه حرف میزد. با رسانههای زیادی وارد دیالوگ نمیشد و هروقت حرف خیلی خاصی داشت، در کنفرانسها حضور پیدا میکرد. دستیار خارجی قدَری مثل «گابریل پین» آورد و حتی با برادرش فرزاد هم مماشات نکرد و وقتی حضور او را به ضرر تیم دید، کنارش گذاشت. هنوز هم بعضی طرفداران استقلال که طرفدار تیفوسی باقی پیشکسوتان هستند، چندان روی خوشی به فرهاد نشان نمیدهنـــــــــد و بردهای تکگله و متزلزل و فوتبال نـــــــهچنــــــدان زیبایی را که استقلال به نمایش میگذارد، دلیل این نارضایتی میدانند، اما حالا او در صدر است و فعلا کسی نمیتواند موفقیتش را انکار کند. در این بین، البته که زمزمههای رفتن و نماندن فرهاد هم مطرح است؛ زمزمههایی که هیچ بعید نیست در معادلات عجیب فوتبال ایران به واقعیت نزدیک شود. در شب جشن قهرمانی استقلال، مجیدی زودتر از همه بازیکنان به رختکن رفت، اشکهای بیامانش سوژه دوربینهای خبری بود و موقع رفتن، مستطیل سبزرنگ زیر پایش را بوسید. رفتارهایی که حدسوگمان رفتن او را پررنگتر از قبل مطرح کرد.