در ابتدا سراغ گفتوگو با رییس موزه صلح تهران میرویم. محمدرضا تقیپورمقدم، در گفتوگو با «صبحنو» درباره همکاری در ساخت فیلم «داستانهای
هزار و یک روز» چنین گفت: «ارتباطی بین موزه صلح تهران و گروه ژاپنی سالها پیش شکل گرفت. آنها به تهران آمدند و قربانیان بمباران اتمی ژاپن با قربانیان شیمیایی ایران آشنا شدند. ما آنها را به مناطقی که بمباران شیمیایی صورت گرفته بود بردیم؛ مناطقی مانند نودشه، سردشت، زرده و حتی بیمارستان ساسان. گروه ژاپنی در سال82 تازه متوجه شدند که ایران خودش قربانی سلاح شیمیایی است. ارتباط دوطرفه خوبی انجام شد و ما هر سال بچههای جانباز شیمیایی را در 6آگوست (سالروز بمباران شیمیایی ناکازاکی و هیروشیما) به ژاپن میفرستادیم و برعکس گروه ژاپنی نیز هر سال در سالروز بمباران شیمیایی سردشت به ایران میآمدند. دراین ارتباط با آقای حبیب احمدزاده آشنا شدیم و جشنواره فیلم صلح و دوستی ایران و ژاپن میان دو سازمان مردمنهاد انجام شد؛ البته در سالهای کرونا این اتفاق بهصورت مجازی بود.» این جانباز دفاع مقدس درباره اعزام جانبازان شیمیایی در سال66 به اروپا نیز گفت: «در سال66 ایران قربانیان سلاحهای شیمیایی را به اروپا فرستاد و دکتر گرهارد فریلینگر تعدادی از این قربانیان را در بیمارستانی در اتریش پذیرش کرد که همانطور که در فیلم دیدید دولت اتریش با او برخورد کرد و گفت اجازه ندارید این کار را انجام دهید.» رییس موزه صلح تهران درباره ساخته شدن فیلم مستند «خاطراتی برای تمام فصول» چنین گفت: «آقای مصطفی رزاق کریمی که یک مستندساز معروف ایرانی است، در سال66 از این اعزامها بهصورت آماتور و غیرحرفهای فیلمبرداری کرد و درنهایت این ویدیوها به ساخته شدن مستندی به اسم «خاطراتی برای تمام فصول» منتهی شد.» تقیپورمقدم در ادامه به نقش حبیب احمدزاده از این روایتها پرداخت و گفت: «آقای احمدزاده این خلاقیت را داشت که توانست حلقه مفقوده بین سه گروه جدا از هم و سه کاراکتر مجزا را پیدا کند، آنها را به هم وصل کند و بدین طریق فیلم مستند داستانی «داستانهای هزار و یک روز» را تولید کند. آقای پرویز پرستویی نیز یکماه پیش فیلم را به آمریکا برد و در 15شهر و پنج دانشگاه معتبر آن را نمایش داد.» او در پایان به دیگر برنامههای موزه صلح اشاره کرد و گفت: «مستندها و فیلمهای زیادی و همینطور آثار هنری متفاوتی از موسیقی، کتاب و تئاتر گرفته تا کاریکاتور و آرتپرفرمنس در موزه صلح انجام شده است. ما الان در حال برگزاری جشنواره ادبیات صلح هستیم. آثار ارسال و انتخاب شده و قرار است بهزودی داوری شود. این آثار در بخش داستان و شعر به کتاب تبدیل خواهد شد.»
راه نجات بیرون از کشور نیست
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «ما یک کشور واحد نیستیم، ما دو ملت در یک کشور هستیم. درباره این دوقطبی بارها صحبت کردهایم از زمانی که با غرب مواجه شدیم وجدان ما دو تکه شد؛ گروهی به داخل اعتقاد دارند گروهی به خارج و دائما در تعارض هستیم. من فکر میکنم وظیفه همه روشنفکران و هنرمندان این است که درجهت افزایش شکافها گام بردارند. این شکافها به نفع این ملت و این کشور نیست. من میگویم حتی آنهایی که به خیابان ریختند و شعار دادند بخشی از ملت ما هستند همه آنها بچههای ما هستند. وظیفه داریم این شکاف را کمتر کنیم. در این فیلم از صلح صحبت شد، ما باید صلح را افزایش بدهیم اما پوپولیسم جامعه ما را فراگرفته، خطر بزرگ در جامعه ما این است که تاثیرگذاران جامعه ما اسیر عوامزدگی هستند، همه تقریبا همسطح فکر میکنیم. باید بگویم ما درک عمیقی از مسائل خودمان نداریم. به من میگویند چرا آنقدر از نظر تو کشور مقدس است؟
در پاسخ باید بگویم انگار ما تجربه حضور آمریکاییها را در عراق و افغانستان ندیدیم، پس ما باید بر این پوپولیسم غلبه کنیم. پرویز پرستویی هنرمندی است که بر این پوپولیسم غلبه کرده است.»
وی با بیان اینکه پرویز پرستویی در عین حفظ آزادی و آزادگی، مرزهای خود را با نظام سلطه جهانی روشن میکند، توضیح داد: «گفتمان انقلاب دو خطر بزرگ دارد؛ یکی جریانات تحجر دینی و مذهبی و دیگری تکنوکراتها. برخی خودشان را در پشت گفتمان انقلاب پنهان کردهاند درحالیکه ما به بچههای انقلابی نیاز داریم که مرزهای خود را با تحجر و تکنوکراتها مشخص کنند. حبیب احمدزاده یکی از این افراد است.»
عبدالکریمی عنوان کرد: «نباید این راه نجات را بیرون از کشور جستوجو کنیم. راه نجاتی بیرون از کشور نیست اما گفتمانهای سیاسی موجود هم ما را با شکاف مواجه میکند، ما نیازمند صلح با خودمان و خلق گفتمان تازه هستیم. این گفتمان نیازمند افرادی است که با زبان مدرن آشنا باشند و میانهای با رانت و رانتخواری نداشته باشند. نیازمند هنرمندانی مثل پرویز پرستویی است که تن به نظام سلطه جهانی نمیدهد. او مظهر آزادی و آزادگی است که در برابر قدرتهای داخلی و خارجی ایستاده است.»
قصدم تشکر بود
احمدزاده در این نشست بیان کرد: «ما از طریق موزه صلح با عزیزان سویا، پروفسور فرانکلین و… آشنا شدیم. احساس کردیم آن دو عزیز خارجی حق زیادی بر گردن ما دارند، حس کردم وجهی دارند که ما بهعنوان انسان آن وجه را فراموش کردهایم و آن وجه دوست داشتن انسانهاست. این عزیزان به ایران آمده و به مناطق جنگزده ما هم رفته بودند، آنها بدون هیچ وجهه سیاسی جانبازان ما را ریکاوری میکردند. به همین ترتیب من هم شیفته شدم بدانم آنها چگونه از آن سر دنیا آمدند و این کار را کردند. تمام قصد ما این بود که از آنها تشکر کنیم. وقتی با خانم سویا ساخت این فیلم را مطرح کردیم، گفت: برای حضور چند شرط دارم؛ اینکه فیلم داستانی باشد و من محوریت نباشم، یکی از دلایلی که در فیلم چند نفر محور داستان هستند، همین بود. شرط دیگرش هم این بود فیلمی ساخته شود که افرادی که آن را میبینند بعد از تماشا به این فکر کنند که چگونه میتوانند افراد بهتری شوند؛ البته این را هم باید بگویم که ما راش مستند داشتیم و تصمیم گرفتیم فیلم را به این شکل بسازیم. تمام دغدغه ما این بود که این سه فرد از سه جای جهان را در فیلم داشته باشیم.»
من هنرپیشه نیستم
در پایان این نشست گفتوگوی «صبحنو» با محمود بنکدارنیا، بازیگر این فیلم را میخوانید:
خودتان را برای مخاطبان «صبحنو» معرفی کنید و بگویید چه شد که در این فیلم با آقای احمدزاده همکاری کردید؟
من محمود بنکدارنیا، مترجم زبان ژاپنی هستم. من هماهنگکننده گروه ژاپنی بودم و تمام ارتباطاتی که دوستان ژاپنی با دوستان ایرانی ازجمله آقای احمدزاده داشتم ازسوی من انجام میشد. به این دلیل که هماهنگکننده همه کارها بودم و همه جا حضور داشتم، آقای احمدزاده دیدند نمیتوانند مرا حذف کنند، پس بازی در نقش غول را به من سپردند. (خنده). من هنرپیشه نیستم و بسیار آماتوری طبق گفتههای آقای احمدزاده این نقش را بازی کردم. اینکه کسی وارد دنیای هنرپیشگی شود، جسارت زیادی میخواهد به همین دلیل تاکید میکنم که هنرپیشه نیستم.
آیا با بازی در این نقش، علاقهای در شما برای بازی در نقشهای دیگر ایجاد کرده است؟
بعید میدانم پیشنهاد دیگری برای بازی به من برسد.
بازخوردها به بازی شما در این فیلم چطور بود؟
همه دوستانی که مرا میشناسند، حضور من در این نقش برایشان جالب بود. من حرفهام چیز دیگری است و زیاد به بازیگری فکر نمیکنم.
باید این زمین را حفظ کنیم
در ادامه بیژن عبدالکریمی ضمن بیان این مطلب که به دلیل حوادث آبادان سیاهپوش است و با مردم آبادان همدردی میکند، اظهار کرد: «من همواره در مقام معلم در مواجهه با این پرسش قرار میگیرم که آینده این کشور چه میشود؟ به کدام مسیر پیش میرویم؟ قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ در شرایط کنونی چه کاری میتوانیم بکنیم؟ فکر میکنم این موضوعات به درونمایه فیلم بیربط نیست.»
وی افزود: «ما تحت شدیدترین فشارهای جهانی، شکاف اجتماعی، فاصله دهک پایین و بالا، رشد حاشیهنشینی، نابودی طبقه متوسط، بحران ناکارآمدی و… هستیم، همه اینها ما را با این پرسش مواجه کرده که وظیفه ما چیست؟ وقتی آقای احمدزاده از من برای این مراسم دعوت کرد گفتم فرصت غنیمت است تا از اینجا درباره مهمترین مسائل صحبت کنم. امشب یک اتفاق ساده رخ داد که مورد تامل من بود. این موضوع مطرح شد که در این شرایط تاریخی که با خطر فروپاشی روبهرو هستیم باید راهی را بیابیم.»
وی توضیح داد: «امروز جامعه ما بهشدت دچار تشتت و دوگانگی است. شکافهای گوناگونی داریم؛ دهک بالا و دهک پایین و… . این شکاف آینده ما را تیرهوتار و دلنگرانی زیادی ایجاد کرده، امروز جامعه ما بهویژه طبقه متوسط ما که محور اصلی تحرک اجتماعی است و هنرمندان ما که عمدتا نمایندگان این طبقه هستند، دچار آشفتگی شدهاند و با این سوال مواجه هستند که چه کار میشود کرد؟ به نظرم حیاتیترین کار این است که به این ذهن آشفته انتظام ببخشیم. برای این کار نیازمند چند ایده وحدتبخش ملی و تاریخی هستیم. باید چند ایده بزرگ پیدا کنیم و تمام توان را بگذاریم تا در یک جهت حرکت کنیم، وگرنه در این تعارض خودمان را گم میکنیم. امروز هیچکس نمیتواند نجاتمان بدهد، بلکه خودمان باید ایدههایی برای نجات پیدا کنیم اما این ایدهها چه چیزی میتواند باشد. گرچه در چند دقیقه نمیشود راهکار داد اما به نظرم مهمترین مساله ما حفظ این کشور است. این کشور در مقام بستر و تحقق دیگر آرمانهاست؛ درواقع هر آرمانی. اگر خواهان دموکراسی، عدالت اجتماعی و… هستیم باید این زمین را حفظ کنیم، اگر این زمین باقی نماند هیچ بستری برای تحقق هیچ آرمانی نخواهد ماند. ما میتوانیم درباره این کشور وحدت
داشته باشیم؛ با هر گرایش و اندیشهای.»
ما صلحطلب هستیم
با به اتمام رسیدن سخنان دکتر عبدالکریمی، حجتالاسلام کیانی تقاضا کرد که روی سن برود و حبیب احمدزاده جای خود را به او داد. او چنین بیان کرد: «در طول این فیلم میشد تمام غیرت ایرانی اسلامی را دید. اگر ایرانی و مسلمان هستیم هر دوی اینها به ما این قدرت را میدهد که در مقابل همه سلطهگران دنیا بایستیم و ایرانی بودن و غیرتمندی خودمان را نشان بدهیم. من نماینده طلاب و نماینده روحانیون نیستم، بلکه یک طلبه ساده هستم. جمع کردن این همه مفاهیم ملی، مذهبی و دینی در یک فیلم واقعا انسان را به وجد میآورد، سالها باید انسان فکر کند تا بفهمد این مفاهیم را کجا با هم پیوند بدهد تا بتواند چنین فیلم تاثیرگذاری بسازد. من ۳۲مفهوم ملی و مذهبی را یادداشت کردم که در این فیلم دیدم. این فیلم نگاه صلح و دوستی داشت، نگاهی که مردم ایران و مردم مسلمان در پی آن هستند. من پیش از این فیلم را ندیده بودم و بابت آن حساسیتهای خارج از کشور تعجب کرده بودم ولی بعد از تماشا فهمیدم هرکسی که دلش برای این کشور نمیتپد، باید هم اذیت شود. آن منافقان در آن جلسه نمایش هم البته به جایی نرسیدند.» کیانی با اشاره به صحبتهای عبدالکریمی بیان کرد: «سخنان ایشان دو بخش داشت؛ یک بخش آن حرف دل همه ما بود. هر گفتمانی که امروز به وحدت ایرانی اسلامی لطمه بزند حتما گفتمان خیانت است و در جبهه دشمن قرار دارد، به این شک نکنید. اگر گفتمانی باعث شود مردم ما به دو جناح و به یک جامعه ناامید و افسرده تبدیل شوند، مسلما این گفتمان ولو با نیت خیر گفتمان صلح و دوستی نیست، ما خواهان صلح هستیم چون دین و آیین ما و گذشتگان ما اثبات کردهاند که صلحطلب هستیم.» حضور حاجآقا کیانی هیجان زیادی را میان مخاطبان ایجاد کرد و جلسه پرسش و پاسخ بیشتر حول محور سوال از این روحانی گذشت.