چهارم خردادماه 1365 هواپیمایی که از آنسوی اقیانوس اطلس به پرواز درآمده بود در خاک ایران بر زمین نشست. این هواپیما برخلاف آنچه ریگان میپنداشت نه حامل ستاره اقبال او بود که عامل نابختیاریاش شد. رابرت مکفارلین (مشاور امنیت ملی ریگان) و الیور نورث (عضو شورای امنیت ملی آمریکا) دو مسافر آن هواپیمای بدشگونی بودند که در تعلیق روابط تهران - واشنگتن و برای پیاده کردن ماموریت آنها وارد ایران شده بود. نمایندگان آمریکایی، کیکی را به همراه داشتند در شمایل کلید تا نشانهای باشد از گشایش باب روابط میان دو کشور و نیز یک قبضه تپانچه و علاوهبر آن، یک جلد انجیلمقدس که با امضای یادگاریای همراه بود به خط رونالد ریگان و خطاب به رهبر ایران. هدیه اصلی برای ایرانیها اما نه کیک، کلید و انجیل که تسلیحات موردنیاز ایران بود. در میانه جنگ با عراق؛ تسلیحاتی همچون موشکهای هاگ، تاو و لامپهای رادار که هواپیمای بدشگون حامل آنها بود. فروش این تسلیحات به ایران اما پیرو مذاکراتی صورت میگرفت که منوچهر قربانیفر - در مقام یک دلال اسلحه - و محسن کنگرلو - در مقام خریدار - انجام داده بودند. حسین علایی، از فرماندهان ارشد دفاعمقدس مساله را اینگونه روایت میکند که محسن کنگرلو، مشاور نخستوزیر وقت برای تامین سلاحهای جنگ تحمیلی بهدنبال این بود تا برخی از قطعات موشکهای هاگ را که ایران نیاز داشت تامین کنند. به همین دلیل هم منوچهر قربانیفر بهعنوان یک دلال که بهدنبال سود خودش بود در این ماجرا قرار گرفت. آنگونه که خود کنگرلو برای من تعریف کرد، وقتی کار را شروع میکند با هماهنگی با نخستوزیر پیش میرود اما بنابه درخواست نخستوزیر وقت، مساله به آقای هاشمی ارجاع داده میشود.» پیشنهاد قربانیفر، برداشتن آب از سرچشمه بود؛ امری که در میانه جنگ ایران و عراق انتفاع ایران را به همراه داشت و اینچنین بود که ایران نیز تعهد میداد تا یاریرسان آمریکاییها باشد برای آزادی گروگانهایشان که در اسارت نیروهای حزبالله لبنان بهسر میبردند. مکفارلین اما با ورود به تهران، زمانیکه خواستار ملاقات با رییسجمهور ایران شد و خود را حامل پیام رونالد ریگان معرفی کرد، با درهای بسته روبهرو شد اما نهتنها رییسجمهور ایران به مذاکره با مکفارلین آمریکایی ننشست که برای دیپلمات آمریکایی درهای مذاکره با نخستوزیر و رییس مجلس ایران نیز بسته بود. در نهایت این تنها دکتر محمدعلی هادی و فریدون وردینژاد بودند که بهترتیب به نمایندگی از مجلس و سپاه به مذاکره با نمایندگان رییسجمهور آمریکا نشستند. نمایندگان آمریکایی در تعلیق مذاکرات پنج روزی را در هتلی در تهران اقامت گزیدند، اگرچه بههرحال تسلیحات آمریکایی موردنیاز ایران را مطابق وعدههای قبلی، تحویل مقامات ایران دادند و پس از آن تهران را به مقصد واشنگتن ترک کردند. هاشمیرفسنجانی مدتی بعد درخصوص این دیدار در گفتوگویی مطبوعاتی بیان داشت: «مساله مکفارلین عمق اصالت سیاست خارجی ایران را نشان داد، ما هرگز با آمریکاییها وارد بحثهای استراتژیک نشدیم.»
2مجوز برای مذاکره با مکفارلین
سلیمینمین، پژوهشگر تاریخ در این ارتباط گفته است: در بحث ارتباط با آمریکا دو مجوز داشتیم که سران نظام در جریان بودند؛ یکی اینکه سلاحهای آمریکایی را از بازار آزاد ولو دلالهای بینالمللی تهیه کنیم و دیگری اینکه بهصورت غیرمستقیم با آمریکاییها وارد مذاکره شویم تا بتوانیم برخی نیازمندیهای خود را در جبهه تامین کنیم؛ البته از طریق کمک به آمریکاییها برای آزاد کردن گروگانهایشان در لبنان. این دو محور را هم امام(ره) در جریان بودند، هم سران قوا و مرتب در جلسههای سران قوا دستاوردها و موقعیتهایی که در این زمینه از آن ایران میشد دنبال میکردند. اما حضور یکی از مقامات برجسته آمریکایی به تامین قطعات و تجهیزات ربطی نداشت که این اتفاق گام بلندی از طرف آمریکاییها برای تامین ارتباط با ایران بود و دیگر اینکه ارزیابی آمریکاییها و برخی جریانهای غربگرا در منطقه. این رابطه اما برای ایران کاملا جنبه نظامی داشت و به همین دلیل معاملات اولیه با اطلاع و نقشآفرینی سپاه پاسداران انجام شد و در جریان سفر مکفارلین، موضوع کاملا در کنترل سپاه پاسداران بود و مقامات سیاسی هیچ دیداری با او نداشتهاند و سوم موضوع افشای ماجرا هنوز کاملا مشخص نیست و چند فرضیه مطرح میشود؛ فرضیه اول اینکه بیت آیتالله منتظری پایش در میان بوده است، فرضیه دوم اینکه آمریکاییها آن را افشا کردند، فرضیه سوم منافقین را مطرح میکند و من فرضیه چهارمی مطرح میکنم و اینکه خود گروگانگیرها یعنی لبنان نقش داشته است.
رسوایی ریگان
چندی بعد روزنامه لبنانی الشراع نوشت که رابرت مکفارلین، مشاور امنیت ملی رونالد ریگان در یک ماموریت مخفیانه به تهران سفر کرده، به ایرانیهای درحال جنگ با عراق سلاح فروخته و از کمک تهران برای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان استفاده کرده است. پس از آن هم فاش شد که دولت ایالاتمتحده آمریکا با سود ۱۰ تا ۳۰میلیون دلاری حاصل از فروش این سلاحها به کنتراها کمک کرده است که آن زمان کنگره کمک به آنها را ممنوع اعلام کرده بود. در آمریکا این موضوع به رسوایی برای ریگان تبدیل شد و در محبوبیت آن تاثیر چشمگیری گذاشت. این اقدام دولت ریگان بدون اطلاع کنگره انجام گرفت. کنگره ایران را تحریم تسلیحاتی کرده و هرگونه کمک به کنتراها را هم ممنوع دانسته بود، ضمن اینکه این مذاکرات خارج از چارچوب وزارت امورخارجه آمریکا و بهصورت مخفیانه صورت گرفت که برخی آن را در ارتباط با انتخابات ریاستجمهوری آینده آمریکا دانستهاند که جمهوریخواهان با آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان میخواستند دولت را حفظ کنند. از سوی دیگر گفته شد که دولت ریگان به دنبال آن بوده است که سلاح انباری بفروشد و عواید آن را صرف کمک به کنتراها از مخالفان دولت انقلابی نیکاراگوئه سازد. با وجود آنکه کنگره آمریکا تامین مالی شورشیان کنترا در نیکاراگوئه را ممنوع کرده بود، دولت ریگان از پول معاملات اسلحه در ایران برای کمک مالی به این شورشیان استفاده کرد و موجب ایجاد خشم عمومی شد. عراق و کشورهای عربی نیز بهشدت از آمریکا و بازی دوگانهاش متحیر و ناراحت شدند.
پس از رسوایی آمریکا در ماجرای «ایرانگیت»، در سال1988 دادگاهی برپا شد و عوامل دخیل در آن از جمله مکفارلین محاکمه شدند. آن دادگاه حتی ریگان، رییسجمهور وقت را علیرغم اینکه به دادگاه فراخوانده نشده بود، از محکومیت بینصیب نگذاشت. مکفارلین در ماجرای ایرانکنترا تمام اعتبار سیاسی و نظامی خود را از دست داد و به نظر میرسد که همین موضوع موجب شد تا وی در مارس 1987 (فروردین 1366) و پس از گذشت دو سال از ماجرا، با خوردن تعداد زیادی قرص والیوم دست به خودکشی بزند؛ البته این خودکشی ناموفق بود و وی جان سالم بهدر برد. مکفارلین احساسش این بود که همکارانش از او سوءاستفاده کردند و دچار افسردگی شده بود.
محسن هاشمی، نویسنده کتاب ماجرای مکفارلین با اشاره به این ماجرا گفته است: افشای مکفارلین بهعنوان یک رسوایی حکومتی در آمریکا مطرح شد و نام ایرانگیت یا ایرانکنترا به آن داده شد اما در ایران این موضوع جنبه منفی نداشت و هم یک پیروزی سیاسی و هم تامین تجهیزات نظامی برای ما محسوب شد و با صراحت هم امامخمینی(ره) این موضوع را بهعنوان پیروزی ایران و سرشکستگی آمریکا مطرح کردند.