نیکلاس کار
نیکلاس کار، یکی از نویسندگان مشهور آمریکایی است که در حوزه علم فناوری، تکنولوژی، فرهنگ و تجارت مینویسد. مقالات او در رسانههایی مانند نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، وایز و آتلانتیک منتشر میشود و مخاطبان فراوانی دارد. او همچنین در سال2011 به خاطر کتاب «اینترنت با مغز ما چه میکند؟» نامزد نهایی جایزه پولیتزر شد. برخی دیگر از کتابهای مهم او عبارتند از: «جایگزینی بزرگ: سیمکشی دوباره جهان»، «از ادیسون تا گوگل»، «سازمان دیجیتال: چگونه کسب و کار خود را برای همخوانی با یک دنیای متصل تغییر دهیم» و «آیا فناوری اطلاعات مهم است؟»
دنیای پیش از وب
در فصل اول، نویسنده با بازگویی چند خاطره از دوران دانشجوییاش بیان میکند که بیشتر اوقاتش را صرف کتابخوانی و گشتوگذار در کتابخانهها میکرده و با تمامی اطلاعاتی که از آن کتابخانهها دریافت میکرد، هیچگاه دچار اضافه بار اطلاعاتی نمیشد و استرسی در میان نبود. کتابها آرامش ابدی به او میدادند ولی این آرامش قرار بود رفتهرفته جایش را به وحشتی روزافزون بدهد. دهه90 میلادی از راه میرسد و او کامپیوتر میخرد. با آن تایپ میکند، پرینت میگیرد و رفتهرفته به آن عادت میکند. مدتی میگذرد و او صاحب مودم میشود. گشتوگذارهایش در کامپیوتر و
رد و بدل کردن ایمیل با دوستانش باعث میشود که او از دنیای جدید لذت ببرد اما طولی نمیکشد که با پدیدهای به نام اینترنت روبهرو میشود که لذتش کاملتر است ولی در سال2007 تلنگری به او وارد میشود و او را آگاه میکند که وب چه تاثیرات گستردهای روی او گذاشته است.
مغز منعطف
نویسنده در قسمت عمدهای از فصل دوم کتاب به مقوله مغز و اعصاب مربوطهاش میپردازد و از تجارب عجیبی میگوید که برای افراد زیادی اتفاق افتادهاند. او با بررسی ارتباط بین واکنش مغز و انعطافپذیریاش با صدمات عصبی چنین اشاره میکند: «انعطافپذیری حالتی عادی و متداوم در سیستم عصبی ما در طول عمرمان است. مغز ما مدام در واکنش به تجربیات و رفتارمان تغییر میکند و مدارهایش را با هر ورودی حسی، عمل حرکتی، تداعی فکری، دیدن نشانهای از پاداش، برنامهای عملی یا تغییرات در سطح آگاهی از نو تنظیم میکند.» سپس با مثالی از تحقیقات دکتر مایکل مرزنیچ این موضوع را شرح میدهد: «او بعد از اینکه یک قطعه از جمجمه میمون را برداشت و بخش کوچکی از مغز حیوان نمایان شد، میکروالکترود را وارد بخشی از قشر مغز کرد که حسهای یکی از دستهای میمون مورد آزمایش را ثبت میکرد. مرزینچ سپس به نقاط مختلف دست حیوان ضربه زد تا عصبهای نزدیک الکترود جرقه بزند. او بعد از چند روز وقتی هزاران بار الکترود را در مغز حیوان حرکت داد، یک «میکرو نقشه» کشید که بهصورت دقیق جزئیات ریز هر سلول عصبی را هم نمایش میداد و نشان میداد مغز میمون چگونه حسهای دست را پردازش میکند. او این کار طاقتفرسا را با پنج میمون دیگر نیز انجام داد. مرزنیچ سپس مرحله دوم آزمایشش را آغاز کرد. او با استفاده از یک تیغ جراحی ابتدا خراشهایی در دستان حیوان ایجاد میکرد و عصبهای حسی او را میکشت. او میخواست دریابد که وقتی یکی از سیستمهای عصبی خارجی نابود میشود، مغز چه واکنشی نشان میدهد و چگونه امکان شفا بخشیدن را فراهم میآورد. چیزهایی که او کشف کرد سخت به حیرتش انداخت. عصبهای دستهای میمون، همانطور که انتظار داشت، به شکلی آشفته رشد میکردند و مغز آنها نیز، چنانکه انتظار میرفت، آشفته میشدند؛ مثلا وقتی مرزنیچ یکی از مفاصل پایینی یکی از انگشتان دست میمون را لمس میکرد، مغز میمون خبر میداد که این حس از سرانگشت آمده است. این پیامها تداخل پیدا میکردند و درنتیجه نقشه مغز به هم میریخت اما وقتی مرزنیچ همین آزمایش را چند ماه دیگر تکرار کرد متوجه شد که دیگر خبری از اختلال ذهنی قبلی در کار نیست. پیامی که مغز میمونها اکنون به آنها میداد، با اتفاقی که برای دستهایشان افتاده بود، مطابقت داشت. مرزنیچ متوجه شد که مغزها خودشان را از نو سازماندهی کردهاند. مسیرهای عصبی حیوانها، خودشان را در نقشه جدیدی تنیدهاند که با ترتیبات جدید اعصاب دستها مطابقت دارد. در ابتدا او نمیتوانست چیزی که دیده باور کند. او نیز مانند هر دانشمند عصبشناس دیگر تا پیش از آن لحظه آموخته بود که ساختار مغز در بزرگسالی تغییر نمیکند اما اکنون در آزمایشگاهی به چشم خود میدید که مغزهای 6میمون دستخوش بازسازی سریع و گستردهای در سطح سلولی شدهاند. »
تاثیر فناوری بر شکلگیری تمدن
در فصل سوم کتاب، نویسنده از تاثیر فناوری بر شکلگیری تمدن میگوید و تئوریهای انتخابی مختلفی را از تئوریسینهای بزرگ جامعهشناسی بیان میکند. در فصل چهارم، نویسنده به مقوله نوشتن و ابزارهای آن میپردازد و در پنجمین فصل از کتاب، دوباره به بحث اینترنت و فضای وب بازمیگردد؛ پایگاه اطلاعاتی که میلیونها رایانه و کاربر را دربرمیگیرد. شبکهای عظیم که قسمت عمده و مهمی از آن را مدیون کشف آلن تورینگ هستیم؛ مخترعی که راه را برای تولید رایانههای امروزی هموار کرد. در فصل ششم، نویسنده تاثیرات اینترنت بر رسانههای مختلفی میگوید که با فراگیری آن در تمامی حوزهها دستخوش تغییر شدند. مثلا وب در صنعت موسیقی، CD و کاست را پشت سر گذاشت. قابلیت جستوجو در محیط ابزارهای قدیمی مانند فهرست مطالب و نمایهها را تحت تاثیر قرار داد؛ تاثیری که بسته به نوع ابزار و جغرافیای هر نقطه از جهان میتواند متفاوت باشد؛ به عنوان مثال، در ایالاتمتحده آمریکا در سال2008 بسیاری از روزنامهها راه ورشکستگی را پیش گرفتند. آن دسته از ناشران که آیندهنگرتر بودند، تولیداتشان را روی صفحات مجازی تقویت کردند و عدهای نیز به تقسیم کردن محتوایی روی آوردند. این مساله تا آنجا پیش رفت که حتی شبکههای تلویزیونی نیز تلاش کردند که شبیه اینترنت شوند.
در فصل هفتم، نویسنده بهصورت جدیتر از جایگاه کتاب در خلال این تحول حرف میزند. کتابی که شاید آخرین سنگر در برابر هجوم بیامان اینترنت باشد. شکل آن چندان تغییری نکرده و با وجود انبوه کتابهای الکترونیک که آسیب زیادی به ناشران کتابهای چاپی رسانده است، هنوز عدهای هستند که لذت ورق زدن کتابها را به خواندن چند پیکسل از روی صفحه روشن ترجیح میدهند.
نام اصلی کتاب The shallows: what the Internet is doing to our brains است و در آن نویسنده با بررسی بخشهایی مختلف از فیزیولوژی مغز تا نقش موتورهای جستوجو سعی میکند ریشه این بیحوصلگی در مطالعه را بیابد و نشان دهند چرا عموم مردم قرن21، سطحیتر از گذشته مطالعه میکنند و با اینکه حجم بیشتری از اطلاعات را در دسترس دارند، «کمعمقتر» شدهاند.
نیکلاس کار، یکی از نویسندگان مشهور آمریکایی است که در حوزه علم فناوری، تکنولوژی، فرهنگ و تجارت مینویسد