ساختار کتاب داستاننویسی بهمثابه شغل
موراکامی چندین جنبه از زندگی خود را بهعنوان یک نویسنده تداعی میکند؛ چگونه هرکسی میتواند تصمیم به نوشتن یک کتاب بگیرد، چگونه او هنگام یک مسابقه بیسبال دچار شهود شد و چگونه تصمیم گرفت رمان بنویسد، اولین موفقیت او در 03سالگی با داستان
«به آواز باد گوش بسپار»، سپس در فصل سوم، درباره جوایز ادبی صحبت میکند و میگوید برایش مهم نیست که هرگز جایزه آکوتاگاوا را نبرده و هنوز یک نویسنده بسیار موفق است.
پس از این کلیات، او زندگی نویسندگی و بینش استعداد خود را کالبدشکافی میکند. از نظر او، «اصالت» و «تازگی» تنها با گذشت زمان مشخص میشوند و آیا یک اثر واقعا انقلابی در ادبیات است، همانطور که بیتلز انقلابی در موسیقی بود؟ زمان نشان خواهد داد که آیا مردم مخاطب همیشگی یک رمان هستند یا آن را فراموش میکنند.
او قصه را وسیله نقلیه کندرویی میداند و داستاننویس را انسان سریعالانتقال و باهوشی نمیشناسد. به نویسندگان نظم را توصیه میکند و زندگی منظم خود را شرح میدهد. روزانه مقدار مشخصی مینویسد. پیشنویس رمان را چندبار خوانده و تصحیح کرده و فرایند اصلاح متن را چندبار دنبال میکند. همسرش اولین خواننده و منتقد اوست.
او باور دارد همه تلاش خود را برای هر اثرش میکند؛ بنابراین پشیمان نیست و معتقد است در زمان نوشتن آنها نمیتوانست بهتر از این آنها را بنویسد.
روزهای او شامل سحرخیزی، نوشتن پنج تا 6ساعت و دویدن بهمدت یک ساعت است. او بر اهمیت تناسباندام برای یک نویسنده حرفهای تاکید دارد. بدن نویسنده باید با ذهنش هماهنگ باشد و مانع نوشتن نشود.
موراکامی در فصل هشتم، نگاهی اجمالی و کلی به دوران تحصیلش داشته و نقدی شخصی و گاه اجتماعی به نظام آموزشی ژاپن دارد. فصل نهم یکی از کلیدیترین و راهگشاترین فصلهای این اثر است که به نحوه شخصیتپردازی او در داستانهایش میپردازد و آنکه شخصیتهای او اغلب وامگرفته از مابهازاهای خارجی و واقعی نیستند و بهطور طبیعی در طول داستان شکل گرفته و بعد جزئیات شخصیتشان شکل میگیرد. او شخصیتهایش را پیامد مشاهده دقیق انسانهای مختلف میداند. سپس به انتخاب زاویه دید در داستانهایش و خلاقیتی که لازمه اثرگذاری بیشتر داستانهایش بود، میپردازد.
او توضیح میدهد که چگونه در ابتدای کار نویسندگی خود نمیتوانست نامی بر شخصیتهایش بگذارد. او به اولینباری برمیگردد که فکر میکرد میتواند تنها روایت سوم شخص را به تصویر بکشد. بهنظر میرسد خوانندگان باید آثار او را به ترتیب چاپ بخوانند. هریک از آنها گامی است بهسوی نویسندهای که اکنون هست.
او از خوانندگانش و پیوند خیالیای میگوید که بین کلماتش و افرادی است که آنها را میخوانند و دریافت میکنند. بااینحال، موراکامی توصیه میکند که برای خود بنویسید، نه برای مخاطبان. وقتی کتابهایش را افراد نسلهای مختلف میخوانند، خوشحال میشود.
موراکامی همچنین به مهاجرت خود به ایالاتمتحده، دلایل ترک ژاپن و موفقیتهای اولیه خود در آمریکا بازمیگردد. او نقشهای برای تسخیر بازار آمریکا داشت که شامل یک نماینده خوب، یک مترجم خوب و یک ناشر مشتاق بود.
هاروکی را باید چگونه بشناسید
او فردی است که باید آنچه را میخواهد انجام دهد و مطابق موسیقی دلخواه خودش زندگی کند. شورشی نیست، بلکه فردگراست، شخصیتی بیشتر متمایل به اصول غربی تا فرهنگ ژاپنی دارد. او در مقایسه با بسیاری دیگر از مردان ژاپنی زمان خود متفاوت و اصیل است.
موراکامی شخصیتی منحصربهفرد دارد که با اخلاق کاری و ارادهای قوی و منظم و روحیهای معترض بهسمت موفقیت پیش میرود. این زوایای شخصیتی بر کتابهای او تاثیر میگذارند و احتمالا به همین دلیل بدیع و خلاقانه به نظر میرسند. با وجود محبوبیت جهانی او، بسیاری از چیزها درمورد هاروکی موراکامی همیشه در یک هاله اسرارآمیز پیچیده شده است.
ترجمه اثر از ژاپنی به فارسی
درحالحاضر در بازار جهانی، این اثر به بیش از 15زبان زنده دنیا ترجمه شده است که از میان آنها میتوان به زبانهای ترکی، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی، پرتغالی و ... اشاره کرد. ترجمه فارسی این اثر هم مانند سبک مشهور و همیشگی صاحب اثر بسیار روان و ساده بوده و ارجاعاتی در پایان هر فصل برای خواننده ناآشنا با ادبیات ژاپنی یا آثار نویسنده دارد. پیشتر از سید آیت حسینی، مترجم اثر، کتابهای «تجدد ژاپن امروز» و «وابی و سابی» (کلیدهایی برای فهم هنر و ادبیات ژاپن) در سال1398 ازسوی انتشارات پرنده منتشر شده است.
هاروکی فردی است که باید آنچه را میخواهد انجام دهد و مطابق موسیقی دلخواه خودش زندگی کند. شورشی نیست، بلکه فردگراست، شخصیتی بیشتر متمایل به اصول غربی تا فرهنگ ژاپنی دارد