او را به نام مامان الناز میشناسند؛ دختری که شاید ازدواج نکرده اما حس مادرانه را خیلی خوب تجربه میکند. دختری به نام «الناز باقری»، دختر جوانی که وقتی چند سال پیش پزشکان اعلام کردند او دچار سرطان لوزالمعده شده و چند ماه بیشتر فرصتی برای ادامه زندگی ندارد اما او از پا ننشست و وارد کار خیر شد. او میگوید: «ما سه یا چهار نفر بودیم که تصمیم گرفتیم، جشن روز مادر را برای
کودکان کار در رصدخانه آسماننما در فرهنگسرای آسماننمای کرج برگزار کنیم. در این جشن که اسمش را مادران آسمانی گذاشتیم برای کودکانی که تحت پوشش بهزیستی بودند، مراسم شادی را برگزار کردیم. بعد از این جشن و چند روز بعد از ولادت امامعلی(ع) تصمیم گرفتیم برای پدران آسمانی هم جشنی بگیریم. اینبار با خودمان گفتیم بیاییم بین کودکان کار غذاها را پخش کنیم.» او در ادامه به تداوم کار اشاره کرده و میافزاید: «فقط قرار بود همان هفته این کار را انجام بدهیم. پولهایمان را روی هم گذاشتیم و حدودا ۱۵غذا درست کردیم، آن هم لوبیاپلو. خیلی خوب به خاطر دارم ساعت 6بعدازظهر بود که به چهارراه مصباح رفتیم و لوبیاپلوها را بین کودکان کار پخش کردیم. وقتی غذاها را پخش کردیم، چند نفر از کودکان از ما پرسیدند هفته دیگه هم میآیید؟ ما عدسپلو دوست داریم. همین درخواست بچهها بود که اولین قدم برای پویش یک لقمه مهربانی را برداشتیم و به این ترتیب بود که گروه چهارنفره پویش یک لقمه مهربانی کار خودش را آغاز کرد و هفته بعد هم عدسپلوهایی را که درست کرده بودیم، بین کودکان کار پخش کردیم. هفته دوم که این کار را انجام دادیم تصمیم گرفتیم پوستری طراحی کنیم و درآن پوستر نوشتیم: «پنجشنبههای مهربانی، پویش یک لقمه مهربانی.» تا خیرین هم برای تهیه مواد اولیه به ما کمک کنند. اتفاقا این کار ما از استقبال خیلی خوبی برخوردار شد و کار ادامه پیدا کرد.»حالا پس از گذشت چند سال این گروه آنقدر غرق در مسائل کودکان
فروش مدال طلای بانوی قهرمان برای آزادی 10زندانی
ملیحه حصارخانی، بانوی 44ساله ورزشکار و قهرمانی است که با حراج مدال قهرمانی پاراوزنهبرداری خود به ارزش 360میلیون تومان شرایط آزادی 10زندانی را فراهم کرده است. چندی پیش ملیحه حصارخانی مهمان برنامه «به امید خدا» بود؛ برنامهای که فرزاد جمشیدی اجرای آن را برعهده داشت و از فضای مجازی خبرگزاری فارس و روزنامه همشهری پخش شد. در این برنامه تصویری بود که بانوی ورزشکار ایرانی کاری انجام داد تا به همگان نشان دهد هنوز رحمت، مروت و منش پهلوانی نمرده است.
سال گذشته بود که خانم حصاری بانوی ۴۳ساله ورزشکار و قهرمان با حراج مدال قهرمانی پاراوزنهبرداری خود به ارزش ۱۱۰میلیون تومان پنج زندانی را آزاد کرد. امسال هم با فرارسیدن ماه مبارک رمضان ملیحه حصارخانی تصمیم گرفت با فروش مدالی که بهتازگی به گردن آویخته است اینبار شرایط آزادی 10زندانی را فراهم کند. او در گفتوگو با خبرنگار «صبحنو» اظهار داشت: مدال طلایی که کسب کردم مربوط به سومین دوره یادبود سیامند رحمان و مسابقات قهرمان کشوری بود که تحتنظر کمیته ملی پارالمپیک
برگزار شد. در دسته 79کیلوگرم مقام اول را کسب کردم و وقتی برای شرکت در برنامه «به امید خدا» دعوت شدم مدال طلایم را به مبلغ 360میلیون تومان برای آزادی 10نفر به فروش گذاشتم. حالا از همه خیرین و نیکوکاران درخواست میکنم که در این امر مرا یاری کنند تا بتوانیم 10زندانی را به آغوش خانوادهاش بازگردانیم.
وقتی در بطریها نجاتبخش شدند
حتما همه ما جزو مصرفکنندگان بطریهای پلاستیکی هستیم، بطری نوشابه، بطری دوغ یا هر بطری پلاستیکی دیگر. بیشتر ما پس از استفاده بطری را مستقیم به سطل زباله میاندازیم و دیگر به هیچ کاری کار نداریم اما در شهر مقدس مشهد جوانهایی هستند که با استفاده از در همین بطریهای پلاستیکی که بهظاهر دورانداختنی هستند کلی کار خیر انجام دادند. جوانهایی که چندسال پیش گروهی به نام آرتوان راه اندختند. اما اینکه گروه آرتوان را چه میکنند «محسن میزانی» پایهگذار این حرکت جالب برایمان بازگو میکند: برای بار اول بچههای تبریز این کار را آغاز کردند یعنی از کشور ترکیه الگو گرفتند و با جمعآوری درهای بطری و فروش آنها دست به کار خیر زدند و با پولی که به دست آوردند توانستند ویلچر برای افراد نیازمند خریداری کنند.او میگوید: در ابتدا فراخوان زدیم و از مردم کمک خواستیم، درهای بطری را جمع کنند و به ما تحویل بدهند. برای اینکه درهای بطری به تفکیک رنگ از هم جدا شوند این کار را به زنان سرپرست خانوار سپردیم که خوشبختانه کمک خوبی برای آنها به شمار میآمد. در همان اوایل کار جدای از اینکه درهای بطری را میفروختیم و با پولی که به دست میآوردیم برای نیازمندان ویلچر خریداری میکردیم. با دوستانم که ذوق هنری داشتند و به این نتیجه رسیدیم با همین درهای بطری تابلوهای هنری بسازیم. تابلوها را در نمایشگاهی درمعرض دید گذاشتیم و حتی مشتری هم برایشان پیدا شد. محسن میگوید: با پولی که به دست آورده بودیم یک وانت خریداری کردیم. وانت را هم به خیریهای هدیه کردیم و یکی از جوانهای شهر که از اعتیاد پاک شده بود راننده وانت شد. او مسوول جمعآوری بطریها شد و تا به امروز هم به فعالیت خود ادامه میدهد.
جراحی که معجزه میکند
دکتر سینگری، فوقتخصص فک و صورت، یکی از پزشکان بنام ایرانی که وقتی حرف کار خیر میشود میتوان در همه زندگی او کار خیرکردن را دید. شاید ماجرای حسین پسر جوان نیشابوری که در حادثهای تلخ صورتش، زیباییاش و حتی زندگیاش را از دست داده بود و ازسوی دکتر خیر داستان ما دوباره چهرهای زیبا برایش به وجود آمد خبرسازترین کارهای خیر او باشد. اما داستان دکتر سینگری فراتر از این مورد است. سینگری از ماجرای حسین و کمکی که به او کرد اینطور میگوید: تقریبا چهار سال پیش بود که وقتی برای یک سفر داخلی به فرودگاه مهرآباد رفتم چهره پسر جوانی توجهم را جلب کرد. او از مشکل حاد میکروگنافی رنج میبرد. این نوع مشکل باعث عدم تقارن صورت میشود که بهدلیل مشکل جوشخوردگی بد فک به وجود میآید.وی ادامه میدهد: از روی کنجکاوی خودم را به آن پسر رساندم و سر صحبت را با او باز کردم. آنجا بود که در جریان کامل ماجرا و مشکلاتی که داشت قرار گرفتم. به همین خاطر با خودم گفتم باید هر کاری از دستم برمیآید برایش انجام دهم تا او بتواند مانند دیگر افراد جامعه زندگی عادی داشته باشد. خلاصه آن روز بعد از کلی صحبت و عکس گرفتن از صورت پسر جوان، شمارهام را به او دادم و از او یک شماره منزل و یک شماره همراه گرفتم تا بعد از برگشت از سفر او را دقیقتر معاینه کنم اما متاسفانه بهدلیل گمکردن شمارهتلفن نتوانستم با او تماس بگیرم تا اینکه بعد از دوسال وقتی بهدنبال شماره یکی از مریضهایم میگشتم، شمارهتلفن حسین را کاملا اتفاقی پیدا کردم.دکتر سینگری ادامه میدهد: وقتی با حسین تماس گرفتم، اولش مرا نشناخت اما بالاخره ملاقاتمان را یادش آمد و حسابی شوکه شد. نمیتوانست باور کند که بعد از دوسال با او تماس گرفتهام. حسین هنوز در فرودگاه مشغول دستفروشی بود و هنوز با همان صورت زندگی میکرد. من آن روزها از تهران به اردبیل رفته بودم. به همین خاطر از او خواستم تا خودش را به اردبیل برساند شاید بتوانم برای او کاری انجام دهم. پس از این تماس، حسین وسایلش را جمع کرد و بهسمت اردبیل و مطب دکتر سینگری حرکت کرد؛ سفری که زندگیاش را وارد مرحله تازهای کرد.
از عکاسی برای هنرمندان معروف تا پویش همراه باران
فرق نمیکند اهل کجایی، چقدر تحصیلات داری، چه شغلی داری و ماهانه چقدر درآمد داری. وقتی کار خیر میکنی خدا به تو و وجودت آرامش میدهد. این حرفها را «بهنام یاوری» میگوید. عکاس جوانی که سالهاست از بازیگران و افراد مشهور عکاسی میکند اما بهسراغ بهنام نرفتیم تا از عکاسی هنرمندان برایمان بگوید او قرار است برایمان از پویش همراه باران حرف بزند؛ پویشی که از چند پرس غذا آغاز شد و حالا کار به توزیع لباس و بستههای تحصیلی و تامین هزینه درمان و تامین پول جهیزیه رسیده است.او میگوید: ایده اولیه این پویش بعد از ماجرایی که برای زلمی، کودک کاری که در استان البرز دچار حادثه شد و ازسوی چند پسرجوان به داخل سطل زباله انداخته شد، به ذهنم خطور کرد. از آن طرف، طی سالهای گذشته هر وقت این کودکان را در فصل گرما و سرما میدیدم که چطور سرچهارراهها سخت مشغول کار هستند، دلم میگرفت. همیشه دوست داشتم برای آنها کاری انجام دهم.او ادامه میدهد: شاید این تنبلی من بود که طی چندسال گذشته کاری نکردم اما بعد از ماجرای زلمی تصمیم قطعیام را گرفتم. با چند نفر از دوستانم مشورت کردم و از آنها راهنمایی گرفتم. در جمعبندی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که یکی از نیازهای اولیه این کودکان تغذیه مناسب است. آنها بهخاطر شرایط کاریشان فرصتی برای خوردن یک وعده غذای مناسب که بتواند ویتامین و پروتئینهای اساسی را به آنها بدهد ندارند. به خاطر همین دلایل بود که تصمیم گرفتیم یک روز در هفته آن هم پنجشنبهها غذای گرم تهیه و بین کودکان کار پخش کنیم.حالا مدتی است که این کار آغاز شده و هر روز به تعداد افرادی که وارد گروه همراه باران میشوند اضافه میشود. یاوری میگوید: در کنار دوستان خوب و دغدغهمندی که داشتم کار شروع شد. ابتدا فکر نمیکردم بتوانیم این کار را انجام بدهیم اما دوستانی که در کنارم قرار گرفتند آنقدر پرشور و فعال بودند که برای اولینبار توانستیم ۱۶۰۰پرس غذای گرم را تهیه کنیم و در مناطق مختلف تهران با کمک دوستانی که در این راه با من بودند بین کودکان کار توزیع کنیم.اما رساندن غذا به کودکان کار تنها هدف همراه بارانیها نیست، بهنام میگوید: بعد از مدتی که کار پخش غذا را انجام دادیم متوجه نیازهای دیگری در بین کودکان کار شدیم. نیازهایی مثل لباس گرم در فصل زمستان، داشتن اسباببازی، آموزش، تحصیل و خیلی موارد دیگر. همین مسائل باعث شد تصمیم بزرگتری بگیرم. حالا به دنبال این هستیم مجوزی برای گروه بگیریم و با جمعآوری هرچه بیشتر کمکهای مردمی به دیگر حوزههای مربوط به کودکان کار نیز وارد شده و پیگیری کنیم.