برهمکنش «ملیگرایان افراطی» و «تروریستهای تکفیری» در غرب، وضعیت آشفتهای را در کشورهای اروپایی به وجود آورده است. اما سوال اصلی اینجاست که نقش دولتها و دستگاههای امنیتی کشورهای اروپایی در شکلدهی این دوگانه چه بوده است؟! سوال اصلی اینجاست که چرا در طول دو دهه اخیر، هر دو گروه افراطی، فعالیتهای خطرناک و یارگیری اجتماعی گسترده خود را در اروپا صورت دادهاند؟ آیا دستگاههای امنیتی و دولتهای اروپای در جریان فعالیت این دو گروه نبودهاند؟ پاسخ این سوال را همگان میدانند.
احزاب وابسته به جریانان نژادپرست و ملیگرای افراطی در کشورهای مخالف اروپایی همواره در تلاشند «گروههای تکفیری» را نماد عینی اسلام معرفی کرده میان «تفکر تکفیری» و «نمادهای اسلامی» در اروپا ارتباطی زنده (ازلحاظ ذهنی و مصداقی) ایجاد کنند. این ارتباط ذهنی و مصداقی بهگونهای در ذهن طرفداران جریان ملیگرای افراطی اروپا شکل گرفته است که مسلمانان و مهاجران را مسبب اصلی هرگونه ناامنی و بحران امنیتی و اجتماعی در غرب تلقی میکنند. درنهایت اینکه جریان نژادپرست افراطی اروپا و جریان تکفیری در منطقه غرب آسیا، استمرار حیات فکری و عینی خود را معلول استمرار حیات یکدیگر میبینند. ازاینرو افول تهدید گروههای تکفیری در جهان خطری برای موجودیت جریان ملیگرای افراطی اروپا و در مقابل، افول قدرت جریان نژادپرست افراطی اروپا خطری برای موجودیت جریان تروریسم تکفیری محسوب میشود. در تشریح آنچه امروز در معادلات امنیتی غرب میگذرد، باید هر دو ضلع بحران را بهصورت همزمان در نظر گرفت.
درا ین معادله، تروریستهای تکفیری و نژادپرستان افراطی را باید دو لبه یک قیچی دانست که کارویژه آن، خلق بحرانهای مستمر در دنیاست. در این میان، کشورهای غربی نیز تلاش میکنند تا در میان این دوگانهسازی، اهداف خطرناک ضد فرهنگی، نظامی و سیاسی خود را در نقاط مختلف دنیا و حتی کشورهای خود عملی سازند. ایجاد ارعاب، تهدید و خلق شرایط بحرانی در کشورهای اروپایی، تبدیل به یک سیاست غیراعلامی از سوی دستگاههای امنیتی غرب شده است. بااینحال، باید متوجه این نکته بود که نتیجه این بازی، همواره آن چیزی نخواهد بود که بانیان آن تصور میکنند! شاید مقامات غربی زمانی نتیجه حمایت خود از جریانهای نژادپرست و تروریستهای تکفیری را مشاهده کنند که دیگر جایی برای عقبگرد و جبران این سوء محاسبه برای آنها باقی نماند.