فائزه مومنی / حاشیهنشینی سالهاست که بهعنوان بار سنگینی بر دوش بسیاری از شهرهای کشور ازجمله تهران بهشمار میرود. پیدایش این معضل با مهاجرت پیوند خورده است؛ مهاجرت به سودای زندگی بهتر و دریافت امکانات رفاهی بیشتر که البته با زندگی در حاشیه شهرها هیچیک از این آرزوها تحقق نمییابد. در طول سالهای گذشته، دلایلی مانند خشکسالی و بیکاری عدهای را وادار کرد تا از شهر و روستای خود مهاجرت کرده و با امید به یافتن شغل و درآمد بهتر در حواشی کلانشهرها ازجمله پایتخت ساکن شوند. قیمت پایین اجارهبها و هزینه کمتر زندگی نیز از دیگر دلایل عمده مهاجرت به حاشیه تهران محسوب میشود اما مشکل اینجاست که حاشیه شهر از حداقل امکانات رفاهی نیز برخوردار نیست و این افراد عملا تنها با حواشی پدیده حاشیهنشینی همچون فقر و محرومیتها روبهرو میشوند. ازآنجا که حاشیههای شهر بهدلیل نوع بافت خود پتانسیل بالایی از نظر آسیبهای اجتماعی دارند، میزان جرم هم در چنین مناطقی افزایش یافته و از سوی دیگر بهتدریج تضاد فرهنگی بین افراد حاشیهنشین و شهروندان عادی، خود را نشان داده و گاه حتی افزایش شکاف عمیق اقتصادی، رفاهی با شهروندان و ایجاد حس دشمنی با جامعه، بستر رفتارهای ضداجتماعی را نیز فراهم میکند. این معضلات در کنار ساختوسازهای غیراصولی، مجموعه پیچیده و درهمتنیدهای از مسائل مختلف را گریبانگیر ساکنان این مناطق میکند که عملا در محدوده اقتصاد شهری پایتخت ساکناند اما در اقتصاد شهری تهران جذب نشدهاند. مطابق با اعلام رییس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، براساس جدیدترین آمار بیش از چهارمیلیون نفر از جمعیت این استان در سکونتگاههای غیررسمی، مناطق حاشیهای شهرها و بافتهای ناکارآمد زندگی میکنند. به گفته مسعود شفیعی، این میزان معادل با ۳۱درصد جمعیت استان تهران است. جامعهشناسان هم اعتقاد دارند این مدل از حاشیهنشینی در تهران که پیامدهای اقتصادی، روحی و روانی سنگینتری دارد در سالهای اخیر افزایش یافته است.