پس از شکست معنادار جبهه اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری، زخم رویکردی اصلاحطلبان نسبتبه امر سیاسی و کنش سیاسی، بار دیگر لب باز کرد و موجب دودستگی یا چنددستگی ایشان شد. اصلاحطلبان که مدتی است از لزوم بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی خود سخن به میان میآورند، یک مانع بزرگ بر سر راه دارند و آن، شکاف میان طیف موسوم به عملگرا و طیف موسوم به رادیکال یا نابگرا است؛ به این صورت که عملگرایان، زیر بار آرمانگرایی و رادیکالیسم نمیروند و در مقابل، رادیکالها التفاتی به مواضع مصلحت اندیشان ندارند. این اختلاف به کجا خواهد انجامید؟ وقتی جبهه دوم خرداد برای انتخابات ریاستجمهوری سال76 شکل گرفت، بهسان لحاف چهلتکهای میمانست که از هر گوشهاش یک ایده برای سیاستورزی بیرون میآمد. یک سر این جبهه چپهای سنتی بودند که هنوز دل در گرو آرمان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی داشتند، سر دیگر چپهای سابقا سنتی و حالا مدرنی بودند که ایده مرکزیشان دموکراسیخواهی نوع غربی بود و سرآخر ضلع دیگر جبهه مزبور، راستهای مدرن یا همان اعوان و انصار اکبر هاشمیرفسنجانی بودند که مساله اقتصاد و فنسالاری را اولا میدانستند و توسعه اقتصادی را مقدم بر توسعه سیاسی و دموکراسیخواهی.