فروردین؛ ماه تولد این استاد تمام عیار عالم موسیقی است. استادی که در سن کوتاه 55سالهاش هم اثراتی ماندگار از خود به جای گذاشت و شاگردانی توانمند. در این مجال «پندار پورکمیلیان (زند)»، نوازنده و مدرس تار، سه تار و ردیفهای موسیقی دستگاهی، به معرفی این وزنه سنگین موسیقی ایرانی پرداخته است.
ابوالحسن صبا که بود؟
وی موفقیتش را در موسیقی علاوه بر شرایط مساعد محیطی _زمانی ، استعداد و سخت کوشی فوق العاده مدیون پدرش یعنی کمال السلطنه بود و در نوجوانی و حتی در کودکی از استادان بنام زمان خود بهره فراوان برد. از میرزاعبدالله سه تار، از حاجی خان عینالدوله ضرب، از درویش خان سه تار، از حسینخان اسماعیلزاده کمانچه، از علیاکبرخان شاهی سنتور و از حسینخان هنگآفرین ویولن را آموخت. در این سالها بود که با دقایق، لطایف و عمق موسیقی آشنا شد. ۲۱ساله بود که در ردیف نخستین شاگردان مدرسه عالی موسیقی به شاگردی علینقی وزیری درآمد. در سال۱۳۰۶ به مدت دو سال به ریاست مدرسه صنایع ظریفه رشت انتخاب شد و طی این مدت به مطالعه و جمعآوری موسیقی محلی گیلان و نواهای بومی آن دیار پرداخت. گوشههای دیلمان، امیری، کوهستانی و قطعات زرد ملیجه، رقص چوپی و در قفس، یادگار همان سالهاست.
از سال۱۳۱۰ کلاس موسیقی دایر کرده و دهها شاگرد تربیت کرد. همچنین چند کتاب برای تدریس سازهای سه تار، ویولن و سنتور تدوین کرد. از سال۱۳۱۹ که رادیو تأسیس شد از اولین نوازندگان این مرکز بود.
صبا نوازندگی ویولن را در موسیقی ایرانی به روش صحیح و بر مبانی اصول شناسی و زیبایی شناختی بنیان نهاد و جایگاه نوازندگی این ساز را در ایران تثبیت کرد، اما ساز اول صبا بر خلاف برخی نظرات سه تار بود. او نوازندگی سه تار را در سبک قدما به جایی و به نقطهای رساند که شاید رسیدن به آن سطح از گمان به دور باشد. صبا به ساختن قطعات بدون کلام که اغلب آنها را از جامعه یا محیط پیرامونش الهام میگرفت، بسیار علاقهمند بود آهنگهایی چون به زندان ، به یاد گذشته ، سامانی و ...
دیگر فعالیتها...
از دیگر فعالیتهای صبا، شرکت در ارکسترهای متعدد و سرپرستی برخی ارکسترها بود؛ از جمله ارکستر شماره یک هنرهای زیبا که پس از چندی به ارکستر صبا تغییر نام داد. بیگمان صبا را باید موسیقیدانی اصلاحگرا دانست. در واقع سهم عمده موسیقیدانان نخبهای چون صبا، بازآرایی و بازآفرینی موسیقی ایران و تحول و تبدیل موسیقی قدیم به موسیقی نوین بوده است، البته با حفظ اصالت و بهکارگیری آنها در نغماتی نو. بنابراین قابل توجه ترین ویژگی هنر صبا، شیوه نگرش او به موسیقی و کارکرد او براساس این نگرش است.از صفات گروه موسیقیدانها غمخواری... نگرانی و آیندهاندیشی آنهاست. به یکی از یادداشتهای صبا دقت کنید: «میگویند موسیقی ایرانی مغموم است... و باید موسیقی نشاطانگیزی جای آن گذاشت. اگر موسیقی نشاطانگیز ساخته شود که ریشه و مبنای آن از موسیقی ایرانی آب نخورد دیگر آن را نمیتوان موسیقی ایرانی نام نهاد. و اگر مبنای موسیقی مغموم باشد چگونه میتوان از آن موسیقی بشاش و خندان بهوجود آورد. روحیه ایرانی مغموم بوده و هنوز هم مغموم است. این غمزدگی در تمام اشعار موسیقی ما موجود و نهفته است. به عبارت دیگر تراوشات درونی و قلبی ماست که خواه ناخواه ابراز میداریم. اول در درون قلب خود ایجاد بشاشت و نشاط بنمائیم، آن وقت طبیعتا موسیقی ماهم که تراوش روح ماست نشاطآور خواهد شد».
بیتوجهی اطرافیان نسبت به موسیقی و موسیقیدان ایرانی و سهلانگاری آنها در نگهداری این میراث زنده فرهنگی، صبا را رفته رفته دچار فرسایش روحی و جسمی کرد، تا آنجا که سخت بیمار شد و با خاطری آزرده و دلی شکسته و جسمی خسته چشم از جهان فروبست.
در وصف صبا
روحالله خالقی به نقل از یکی از دوستان صبا درباره روش تدریس او مینویسد: «آوازها را آنطور که خود مینواخت مینوشت، نه آنچه که معمول در ردیف قدیم بود.» توضیح اینکه قدما در تدریس ردیف پایبند اساس موضوع بودند و ردیف را به تفصیل تدریس میکردند. ولی صبا تشخیص داد تکرار مکررات نوآموزان را خسته و کسل میکند. این بود که آنچه صبا درس میداد در حقیقت به روش ردیف مجلسی بود که استادان قدیم مینواختند. در واقع ردیف او این امتیاز را دارا بود که اگر خوب اجرا شود در حضور جماعت هم قابل نواختن است. علاوه بر سبک و منش صبا که باید در نوازندگی و کلا در موسیقی مطالعه گردد، باید به نگرش و عملکرد او نیز در زمینه شکوفایی موسیقی ایران توجه کامل کرد و باز هم در موسیقی ایران طرحی نو درافکند.