یادداشت عارف افشار / ما خیر ندیدههای قرن بیستوچندیم. قدیمترها، آه و نفرین پا به سن گذشتهها همین بود؛ خیر نبینی! نیاز به توضیح و تفسیر هم ندارد. حسرت امکانات و تکنولوژی تجدد را داشتیم که نصیبمان شد. اما حالا آه و نالهمان از فراق روزهای گذشته گوش فلک را کر کرده است. یک زمانی به در و دیوار زدیم که از کاشانههای آبا و اجدادیمان در دل روستا، به کولونیهای نیموجبی شهری مثلا مدرن هجرت کنیم که کردیم. اما امروز بعد از عمری شهرنشینی و قهر با طبیعت، دلمان به نوستالژی بند است. برای آرامش چند روزه و رهایی از تنشهای بیحساب و کتاب این شهر خشن، پول خرج میکنیم که به دل یک روستای دورافتاده برویم؛ هر چه بکرتر و دورتر از شهر، بهتر. ما بخت برگشتههای خیر ندیده، برای جبران کفران نعمتی که کردیم، دست به دامن زمین و زمان شدهایم. اگر بناست کتاب بخوانیم، سراغ قصه هایی از روزگاران دور میرویم. اگر بناست موسیقی بشنویم، به آرشیو قدیمی رجوع میکنیم و اگر بناست فیلم ببینیم، سراغ فیلمی میرویم که با صدا و تصویر و هر آنچه در دل خود دارد، مارا سرمست و مدهوش گذشته از دست رفتهای کند که با دست خودمان و جبر زمانه، رهایش کردیم.