قرار گرفت. ورود رسانههای معاند جمهوری اسلامی نیز به این حادثه ضریب داد، به نحوی که روابط این دو کشور دوست که سالهاست پیوندی عمیق با یکدیگر دارند، به سمت تنش رفت. در رابطه با «ماجرای هریرود»، فارغ از اصل موضوع و اینکه چه چیزی درست یا غلط است، نکاتی مهم به نظر میرسد:
با توجه به ابعاد رسانهایشدن این اتفاق و به تبع آن ضریب گرفتن موضوع، آنچه مشخص به نظر میآید این است که حادثه مذکور، دیگر از آن دست حوادثی نیست که صرفاً بهواسطه تأیید و تکذیبهای رسمی و رایزنیهای دیپلماتیک، حل و فصل شود؛ گو آنکه در حال حاضر بخش عمده آنچه به تنش میان دو طرف ماجرا ضریب میدهد، افکار عمومی است و نه صرف روابط و منافع رسمی سیاسی و دیپلماتیک.
در عصر رسانهها، ظهور بازیگران غیردولتی در عرصه روابط بینالملل، نقش بازیگران رسمی سیاست خارجی را نیز تحت تأثیر قرار داده است؛ البته باید گفت که ظرفیت شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، از جمله عوامل مهم امکان ظهور این بازیگران غیردولتی است.
بر همین اساس در ماجرای یادشده، در کنار مقامات رسمی، باید به نقشآفرینی عناصر غیردولتی و اهمیت فعالیت آنان در وسعت گرفتن این موضوع بهواسطه رسانههای اجتماعی و به تبع آن تأثیر گسترده آنان بر افکار عمومی نیز توجه کرد.
فعالیتهای جمعی شکلگرفته در شبکههای اجتماعی یا به تعبیری «جریانهای رسانهای» که شکلی عمومی پیدا میکنند و هر از گاهی به اقتضای موضوعات مختلف ایجاد میشوند، مانند هشتگها و... صرفاً اتفاقی نبوده و نیستند. این جریانها از طریق منابعی که مرجع هستند، تولید شده و به شکل خوشهای، عمومی میشوند. بر همین اساس باید گفت که فرایند ایجاد یک جریان رسانهای در شبکههای اجتماعی، سه سطح را در بر میگیرد: 1- مقامات رسمی و مسوولان که سیاستها را تعیین میکنند؛ 2- سطح میانی شامل گروههای مرجع، فعالان رسانهای، نخبگان، اتاقهای فکر وابسته به مؤسسات و جریانهای فعال در حوزههای گوناگون و... . فعالان این سطح، پیوندی وثیق با اهداف و سیاستهای کلی سطح اول دارند. 3- عموم مردم که مستعد همراهشدن با جریانهای شکلگرفته از کانال سطح میانی هستند. نکته آنکه در تمامی کشورها، همواره بدهبستانها و تعاملاتی هرچند ناآشکار و غیررسمی میان سطوح اول و میانی وجود دارد که این امر میتواند مسوولان را در پیشبرد هرچه بهتر دیپلماسی رسانهای و دستیابی به اهدافشان یاری رساند.
همانگونه که بیان شد، ماجرای هریرود دیگر از سطح روابط صرفاً رسمی و دیپلماتیک خارج شده و ورود عناصر غیردولتی در این موضوع، آن هم بهواسطه رسانههای اجتماعی، زمین بازی را تغییر داده است. جریانهای ایجادشده بهواسطه مخالفین صلح دو کشور که سعی در ایجاد اختلال در روابط این دو دارند، به خوبی از ظرفیت رسانهای فضای مجازی در راستای تأثیرگذاری بر افکار عمومی بهره بردهاند. با توجه به همین مساله است که مسوولان سیاست خارجی دو کشور باید در کنار توجه به فعالیتهای رسمی و دیپلماتیک، به حوزه دیپلماسی رسانهای در ارتباط با این موضوع توجه داشته باشند. برنامهریزیها در این حوزه باید با تمرکز هرچه سریعتر بر فعالكردن شبکه روابط با سطح میانی جریانسازی رسانهای - گروههای مرجع، فعالان رسانهای، نخبگان و...- انجام پذیرد. ایجاد یک حرکت عمومی در رسانههای اجتماعی در راستای حفظ اتحاد دو کشور، قسمت مغفولمانده این ماجراست.