قرآن کریم و مبانی شیعی، اسلام دینی کامل است که با
فراهم شدن آمادگی انسانها برای پذیرش آخرین پیام وحی محقق شده است. اما در اینجا سه مرحله کمال دین مطرح است: کمال ابلاغی دین؛ که آیه اکمال مبین آن است، تحقق دین کامل؛ که آیه اظهار و ادله دیگر مبین آن هستند که این دین کامل به دست آخرین موعود الهی محقق خواهد شد و اضطرار به حجت و امام معصوم؟ع؟پس از عصر خاتمیت؛ که طبق اعتقاد شیعی امام بهعنوان انسان کامل در هر عصری ضرورت دارد و از این امر بهعنوان آموزه اضطرار به حجت در متون شیعی یاد شده است. امام در عصر انبیای الهی توسط ایشان محقق شده است و در دوران پس از رسالت ختمیمرتب توسط جانشینان آن حضرت تحقق مییابد. طبق فرمایش امیر المومنین ؟ع؟در نهجالبلاغه امام میتواند خائف مغمور یا ظاهر مشهور باشد: «اللَّهُمَّ بَلَی لَاتَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ، إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً، و إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ و بَیِّنَاتُهُ.»
او افزود: به نظر میرسد این مرحله توسط ائمه یازدهگانه در طول ۲۵۰سال دوران امامت شکل گرفته است که با تعلیم دین ابلاغشده و بیان زوایای مختلف مورد نیاز انسانها بهدلیل عدم آمادگی انسانها برای تحقق دین کامل در جهان و بهرغم شهادت همه امامان به دست ظالمان،
این مأموریت را به انجام رسانیدهاند. اما با تحقق اشباع تعلیم دین از یک سو و عدم آمادگی تحقق کامل دین در خارج از سوی دیگر، ضرورت ظهور امام بهرغم ضرورت وجود وی برطرف خواهد شد. بدین جهت است که موجه خواهد بود امام معصوم؟ع؟با انجام وظایف تکوینی در پس غیبت
قرار گیرد. و بدین جهت غیبت امری موجه خواهد بود. از بررسی کارکردهای نظام امامت بر اساس برهان إنی (سیر از معلول به علت) میتوان با مسلم گرفتن غیبت به عنوان معلول، علت آن را در کارکردهای امامت در ۲۵۰سال نخست که دارای امامت ظاهر بودهاند، جستوجو کرد. به بیان دیگر باید تبیین کرد وجه ضرورت ظهور امام در ۲۵۰سال نخست چه بوده است که بهرغم شهادت آنان سنگر امامت ظاهری خالی نماند.او کارکردهای اصلی نظام امامت در ۲۵۰سال نخست را اینچنین برشمرد:
کارکرد تکوینی امام؛
این کارکرد در ظهور و غیبت امام یکسان است و در نتیجه نمیتواند کارکرد اصلی ۲۵۰سال ظهور امام و وجه ضرورت ظهور امام در جامعه باشد.
کارکرد تشکیل حکومت اسلامی؛
با توجه به اینکه تنها پنج سال و چند ماه در دوران امام علی؟ع؟و امام حسن مجتبی؟ع؟حکومت امام معصوم؟ع؟تشکیل شده است، نمیتوان آن را هدف اصلی امامت تلقی کرد، البته اگر تبیین امامت و حکومت مشروع مد نظر باشد، میتوان آن را در قالب تعلیم دین جستوجو کرد.
کارکرد تعلیم و تبیین معارف دینی؛
با توجه به اینکه معارف دینی در قرآن کریم و سنت نبوی؟ص؟ به صورت اجمالی بیان شده است، ضرورت دارد تا این معارف به صورت مبسوط تبیین شوند. میتوان این کارکرد را کارکرد اصلی نظام امامت دانست که به خاطر آن حتی شهادت امامان نیز توجیهپذیر است.
کارکرد الگویی؛
بدون تردید علاوهبر تبیین دین، زندگی مؤمنانه در قالب انسان کامل راهگشاست، البته این کارکرد با کارکرد تعلیمی قابل جمع است و همانند آن هم در دوران ظهور و هم پس از آن برای مؤمنان راهگشاست.
بهروزی سپس گفت: درنهایت از جمعبندی چهار کارکرد اصلی میتوان وجه ضرورت ظهور امام در جامعه را همان کارکرد تعلیمی دانست که از آن بهدلیل «ضرورت ظهور امام معصوم؟ع؟» یاد میکنیم.
چنین ضرورتی با اشباع تعلیمی از بین رفته و با توجه به فراهم نبودن شرایط تحقق دین کامل در جامعه موعود، جامعه اسلامی با «عدم ضرورت ظهور امام معصوم؟ع؟» و دوران خودگردانی بر اساس کتاب،
سنت نبوی؟ص؟ و تعلیم معصومین؟عهم؟ مواجه است.
وی گفت: خودگردانی به معنای استقلال و خودمحوری نیست، بلکه بهدلیل نیاز به وحی و تعلیم معصومین ؟عهم؟، جامعه شیعی با محوریت کتاب، سنت نبوی ؟ص؟ و تعلیم معصوم؟ع؟میبایست جامعه اسلامی را اداره کند. انقلاب اسلامی تحقق خودگردانی جامعه شیعی بر اساس نیابت عام فقها بود، با چنین تقریری از علت غیبت امام و توجیه عقلی آن، عصر غیبت عصر تعطیل حکومت نبوده و فقها بهعنوان آگاهان به کتاب و سنت و تعلیم، رهبری جامعه اسلامی را برعهده میگیرند. هر چند فقها در گذشته نیز در منصبهای افتا و قضاوت چنین تولیتی را برعهده گرفتهاند، اما تحقق کامل این امر با تشکیل حکومت اسلامی محقق میشود که ولایت فقیه در این دوران تجلیبخش آن است.
بهروزی کارکردهای نیابت فقیه را در غیبت توضیح داد و گفت:
دعوت به امام و احیای امر امام؟ع؟: در واقع نایب عام باید همیشه مردم را به امامت و دیانت اصلی که شریعت محمدی ؟ص؟ باشد دعوت کند. از این جهت جامعه شیعی مستقل نیست و رهبران آن نمیتوانند به خود دعوت کنند.
تولیت و تصدی امور جاری جامعه شیعی به نیابت از امام معصوم؟ع؟: تولیت از جانب امام در چند عرصه صورت میگیرد:
الف) عرصه بیان شریعت در مقام افتاء، یکی از وظایف فقیهان بیان و ابلاغ پیامهای دین به مردم است که در زمان غیبت امام، فقیهان آن را به در امتداد رسالت و بهعنوان ورثه انبیا برعهده میگیرند.
ب) عرصه قضاوت و اجرای حدود و دیات و تعزیرات در جامعه اسلامی؛ اینها کارهایی هستند که به امور حسبه معروف هستند. این کارکردها را تقریباً همه فقهای شیعه پذیرفتهاند که از آن به ولایت مقیده فقیه یاد میشده است.
ج) تولیت امور، تولیت سیاسی و تأسیس حکومت که از آن تعبیر به ولایت مطلقه فقیه شده است و در دوره غیب،
ولی فقیه بهعنوان نیابت عامه این کارها را باید انجام دهد.
الگوگیری و تأسی به حکومت امام مهدی؟عج؟: حکومت غیبت باید تلاش کند که متشبه و نمایاننده جامعه مهدوی باشد. از این جهت باید جامعه مهدوی برای جامعه عصر غیبت و حکومت نیابتی نقش الگو را داشته باشد. امام هویت ماست و بدون معرفت امام مرگ جاهلی در انتظار ماست. ما در روز قیامت به امام زمان خویش خوانده میشویم: « یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم» در جامعه امروز ایرانی که میخواهیم پیشرفت داشته باشیم و چشماندازی بنویسیم حتماً باید به امام مهدی و جامعه مهدوی تمسک بجوییم.
زمینهسازی عام برای حضور امام غایب ؟عج؟: یکی زمینهسازی خاص به این معنا که بگوییم ما اقداماتی را انجام دهیم تا امام فوراً ظهور کنند، یعنی متعاقب انجام دادن اقداماتی، حتماً و ناگزیر ظهور اتفاق بیفتد. به نظر میرسد که چنین امری معقول و قابل اثبات نیست. ما نمیتوانیم بگوییم که اقداماتی انجام دادیم و حضرت یک روز زودتر ظهور کردند. ما آینده را نمیدانیم و «کذب الوقاتون» اینجا صدق میکند. زمینهسازی دوم عبارت است از زمینهسازی عام. زمینهسازی عام تبلیغ به امام در عرصه جهانی است و هر چقدر که مقدور و میسر است، این دعوت را باید انجام داد و لذا یکی از وظایف حکومت نیابتی فقیه آن است که در عرصه جهانی همواره سیمای حکومت جهانی مهدوی را تبلیغ کند و مردم جهان را در حد امکانات خودش به آن فرابخواند. جمعبندی سخن این است که باید به فلسفه سیاسی غیبت توجه کنیم و به کارکردهای حکومت نیابتی ولایت فقیه در عصر غیبت توجه جدی داشته باشیم و بتوانیم همدیگر را به این امر دعوت و سفارش کنیم.