در حراجی ساتبی نقاشی «دختری با بادکنک» بنکسی -که شهرت زیادی هم دارد- بهعنوان آخرین اثر عرضه شد و در نهایت چیزی بیش از یک میلیون پوند فروخته شد؛ اما رویداد اصلی قیمت بالای آن نبود چرا که با نهایی شدن قیمت و فروش رفتن آن بلافاصله دستگاه خردکنی که در قاب نقاشی تعبیه شده بود فعال شد و نقاشی از درون آن گذشت و پارههای آن پایین قاب آویزان شد.» این خبری است که روزهای گذشته در رسانهها بههمراه یک ویدئو منتشر شده است. تابلوی بنکسی، هنرمند ناشناس در یک رویه سرمایهداری به اثری بیارزش بدل میشود؛ آن هم بهواسطه یک دستگاه مکانیکی. دستگاهی که محصول انقلاب صنعتی است و انقلاب صنعتی نقطه جهشی برای تغییر رویکردهای سرمایهداری است. به عبارتی بنکسی با ابزار سرمایهداری، در یکی از محبوبترین بسترهای سرمایهداری، تابلوی گرانقیمتش را از ارزشی تهی میکند که سرمایهداری آن را تأیید میکرده است. این ارزش البته یک پشتوانه نظری قوی نیز دارد: نظریه نهادی ویکی. اگرچه نظریه نهادی ویکی تمرکزش بر متخصصان امر بوده؛ اما متخصصان هنر در عصر کنونی به بخشی از فرایند سرمایهداری بدل میشوند. آنان به صاحبان گالری کمک میکنند که بتوانند با رد یا تأیید آثار هنری، قشر ثروتمند را بهسوی گالریها هدایت کنند و با توجه به نگرش آقا یا خانم منتقد، اثری را واجد ارزش بداند و آن را بخرد. در عصر حاضر نظریه نهادی از کارکرد آکادمیک خویش خارج شده است و متخصص اثر هنری بدل به عامل واسطه یا به عبارت سادهتر دلالی میشود. برای مثال در نمایشگاه خانم تهمینه میلانی و قیمتگذاری عجیب آن، نقش مدیر سابق دفتر هنرهای تجسمی پررنگ بود. در یک فرایند هنری، یک مدیر هنری عامل واسطه را ایفا میکند و نتیجه البته تعطیلی نمایشگاه است. در داستان بنکسی، میتوان نگاهی به صفحه اینستاگرام این هنرمند نیز داشت. او اعلام کرده است در این رویداد ملهم از میخائیل باکونین، شاعر آنارشیست روس بوده است. او در حساب اینستاگرامی خود با انتشار ویدئوی خرد شدن تابلویش این جمله از پیکاسو را منتشر کرده «The urge to destroy is also a creative urge» که برگردان فارسی آن این است: «میل ویران کردن هم، میلی است خلاقانه».
این روزها در تهران و بالطبع در سراسر کشور حرف از تئاتر تجاری، چگونگی و چرایی رشدش زده میشود. دو نمایش گرانقیمت با حضور ستارگان سینمایی سهم فراوانی از تبلیغات شهری تهران را در شمالشهر به خود اختصاص دادهاند. هزینه بالای تولید و شرایط اجرایی بهنحوی است که عدهای بر این باورند این شکل نمایشی در خدمت نظام سرمایهداری است. اگرچه اتکای تولیدکنندگان اینگونه نمایشها به اصل44 قانوناساسی و خصوصیسازی است؛ اما با نگاهی به گذشته و حال و آینده چشماندازها و سندهای فرهنگی، تجاری شدن فرهنگ چندان همخوانی با اتفاقات اخیر ندارد. چشماندازهای فرهنگی کشور اساساً رویهای ضدسرمایهداری دارند. این رویه نیز برآمده از شعائر انقلابی است که چندان با نظام سرمایهداری آبش در یک جوی نمیرود. با این حال با فاصله گرفتن از ابتدای انقلاب، سرمایهداری آرامآرام در گوشهگوشههای عرصههای فرهنگی ظهور میکند و با افزایش میزان فروش آثار، به نظر قلههای نامفتوح هنر، یکبهیک فتح میشود. در چنین شرایطی نگاهها و نقدها از سوی ارزش هنری یک اثر، بهسوی ارزش مالی آن پیش رفت. برای مثال در آخرین تبلیغات فیلم «هزارپا»، از عباراتی بهره گرفته شد که اساس آن میزان فروش و رکوردشکنی است. به عبارتی کمیتگرایی به تمامیت هنر ایران بدل شده است. در مورد نمایش «بینوایان» آقای حسین پارسایی نیز این اتفاق رخ داد. همانطور که نمایش «اولیورتوئیست» او با رایزنیها برای میزان فروش ختم شد. این رویه به «بینوایان» نیز تسری یافت، چنان که مدام با واژه «میلیاردی» از این اثر روی صحنه رفته، یاد میشود.
اما مسأله مهم این است که آیا ارزش هنر وابسته به اقتصاد است یا محصول شعارهایی است که آن را احاطه میکند؟ برای مثال حسین پارسایی مدام در مصاحبههایش میگوید در حال انجام یک فعل فرهنگی است، بدون آنکه مشخص شود فرهنگ بهزعم او چیست. چرا که فرهنگ بهواسطه بستر تعریفش، معانی متکثری پیدا میکند. از همین رو منتقدان پارسایی میگویند فرهنگ «بینوایان» چیزی جز فرهنگ سرمایهداری نیست. حتی نام سالن اجرایی نیز فراتر از سرمایهداری میرود. واژه «رویال» بهراحتی دال بر یک امر آریستوکرات است. تئاتر تجاری شاید کمر بخش مهمی از جامعه تئاتری را بهواسطه ریزش مخاطب و سوق دادن بازار به یکسو شکسته باشد اما تداومش به معنای از بین بردن خویش است. تئاتر تجاری برای آینده خود برنامهای ندارد؛ مگر اینکه نقیض خود را ببیند. پس بهتر است بهجای مبارزه با تئاتر تجاری، نقیض آن را بیافرینیم. این یک مبارزه دیالکتیکی است. جامعه امروز سنتز رفتارهای ماست؛ پس بهترین کار، بهترین کنش است. کنشی که بنکسی اتخاذ میکند و در بستر سرمایهداری، سرمایه را ویران میکند تا سرمایه فرهنگی خویش را بیافریند.
منبع: تسنیم