خیریهها شاید مهمترین نهادهای مردمی و غیرمردمی هستند که خیرین به آنها اعتماد دارند و کمک میکنند. آمار رسمی درباره گردش مالی خیریهها در کشور به سبب نبود آمار رسمی از تعداد آنها، وجود ندارد اما براساس آنچه دستیار ویژه رییسجمهور در امور شهروندی اعلام کرده: «گردش مالی خیریهها 30 تا 40 هزار میلیارد تومان است» امابا این وجود باز هم شاهدیم عدهای از خانوادهها بیرون از این چرخه حمایتی هستند.
آقای امانالله قراییمقدم جامعهشناس درباره افزایش خیریهها به روزنامه «صبح نو» میگوید: «در این سالها خیریههای مردمی و دولتی نتوانستهاند آنطور که باید در زمینه فقرزدایی فعالیت داشته باشند و افراد نیازمند را پوشش بدهند و این موضوع در حال فزونی است.»
او با اشاره به مشکلاتی که ناتوانی خیریهها در کمک رسانی به فقرا در جامعه ایجاد میکنند، اضافه کرد: «شکی نیست این موضوع موجب نابسامانی، نارضایتی سیاسی، بدآموزی فرهنگی و آسیبهای روحی و روانی بر مردم میشود. مسلم است که وقتی مردم جوانی درمانده را با وجود خیل عظیم سازمانهای خیریه در خیابان میبینند، درگیر احساسات ناراحتکننده میشوند.»
کار سازماننیافته
فقر ریشههای مختلفی دارد که شاید اگر همین خیریهها و مسوولان دولتی بیشتر به آنها توجه میکردند، امروز در شرایط بهتری قرار داشتیم و نارضایتیها از این موضوع کمتر بود. فقر در شهرها و روستاها در حال گسترش است درحالیکه فعالیتهای نیافته خیریهها به حال خود رها شده و از رسالتشان دور شدهاند.
قراییمقدم درباره تاثیرات افزایش خیریهها در کشور میگوید: «مساله خیریهها یا به عبارتی مددکاری سازمان نیافته، از صدها سال قبل در کشور راهاندازی شده و بیشتر مردمانی که مناطق کمبرخوردار از خدمات آن استفاده میکردند و با پیشرفت زمان، سعی شد تا این خیریهها سازماندهی شود اما نشد.»
او ادامه داد: «امروز هم همچنان فعالیتهای سازمان نیافته خیریهای در کشور ادامه دارد. اینکه چرا فقر با وجود این همه خیریه در کشور وجود دارد باید به ریشههای ایجاد فقر توجه کرد. فقر نتیجه بیکاری، اعتیاد، گسترش جمعیت و توسعه شهرنشینی است و دیگر خیران مانند قبل هم در این پروسه کار نمیکنند. از طرفی سازمانهای خیریه مردمی و حتی دولتی هم دیگر مانند قبل دنبال فقرزدایی نیستند.»
او اضافه میکند: «براساس آمار، در حال حاضر نزدیک به 5/3 میلیون بیکار در کشور وجود دارند که باید برای آنها فکر و با ایجاد اشتغال و رونق بازار ثروتآفرینی شود.»
بیاعتمادی به سیستم دولتی
یکی از مهمترین دلایلی که شاید باعث شده خدمات خیریهها نتواند کمک شایانی به زدودن فقر از چهره جامعه کند، نبود مدیریت واحد برای نظارت بر عملکرد و همسوسازی عملکرد خیریهها در کشور است. دولت بهعنوان نهاد بالادستی میتوانست بر عملکرد این نهادها نظارت داشته باشد اما چرا این اتفاق نیفتاده است سوالی است که باید برای رسیدن به جواب آن ریشهیابی کرد.
این جامعهشناس در پاسخ به این سؤال که آیا مدیریت خیریههای موجود در کشور نیازمند مدیریت واحدی نیست، اینطور پاسخ میدهد: «بله همینطور است اما آیا مردم به این مدیریت واحد اعتماد میکنند؟ ما مدیریت واحد داریم ولی مردم به آنها اعتماد ندارند. در زلزله کرمانشاه دیدیم مردم تصمیم گرفتند که خودشان کمکهای مردمی را به دست آنها برسانند.»
او اضافه کرد: «این موضوع نشان داد سازمانهای دولتی خودشان مسائل حل نشدهای در اذهان عمومی دارند و همین مسائل حل نشده باعث زدودن اعتماد مردم شده است. در جامعه متمدن باید مددکاری سازمان یافته صورت گیرد اما قبل از آن باید اعتمادسازی را در جامعه نهادینه کرد.»
قرایی مقدم میگوید: «دولت بهصورت سهوی یا عمدی باعث شده تا بیاعتمادی در کشور ایجاد شود، اینجاست که مشکل ایجاد شده و سازمانهای دولتی مثل هلالاحمر، وزارت رفاه و بنیاد مستضعفان نتوانستهاند جایگاه خود را بین مردم تثبیت کنند.»
فقر، سبب نارضایتی بخشی از مردم است؛ رشد روزافزون خیریههای رسمی و غیررسمی و همچنین نبود نظارت بر فعالیت آنها و همچنین نداشتن نمود اجتماعی فعالیت این خیریهها، باعث شده تا برخی از مردم به آنها به چشم بنگاههای اقتصادی نگاه کنند.
از طرفی، بیاعتمادی به سیستم دولتی بهعلت عدم شفافیت مالی و اقتصادی باعث شده تا خیریهها به حال خود رها شوند و بزرگترین پتانسیل فقر زدایی بدون نظارت، فعالیتهای پراکندهای را انجام دهند که مسلماً تجمیع آنها منابع خیری زیادی را در اختیار کشور قرار خواهد داد تا در جهت رفاه نیازمندان قدم بردارد.