استقلال امروز در حالی با 26 امتیاز در رده سومی هنوز امید خود برای رسیدن به قهرمانی لیگ برتر را از دست نداده که با مشکلات متعددی روبهروست.
یکی از اصلیترین مسائل باشگاه استقلال مشکلات مالی است؛ بازیکنان و کادر فنی بهخاطر عدمدریافت مطالباتشان از مدیریت باشگاه، دل خوشی ندارند. کاپیتان این تیم بعد از دربی که استقلال در لحظات پایانی از باخت گریخت، آنقدر عصبانی بود که برای نخستینبار به طور مستقیم درباره عملکرد اقتصادی مدیران باشگاه سخن گفت و شرایط موجود را فاجعه خواند؛ گلایهای که خیلی زود از زبان دیگر بازیکنان استقلال هم مطرح شد اما واکنش باشگاه یا سکوت بود یا برخورد قهری. وریا غفوری حتی تا پای اخراج هم پیش رفت. رفتن میلیچ از استقلال نیز درست در روزهایی رخ داد که محمود فکری مدافع کروات تیمش را بهخاطر برخی بیانضباطیها از ترکیب اصلی کنار گذاشته بود؛ بهترین بهانه برای مدیران باشگاه که قهر میلیچ را به نارضایتیاش از تصمیمات محمود فکری وصل کنند تا آنچه کمکاری خود در بخش پرداخت مطالبات بازیکنان است را پوشش دهند.
اما محمود فکری خیلی زود در این مورد واکنش نشان داد و به طور تلویحی تاکید کرد که اگر بازیکنی بدون اجازه قهر میکند و به کشورش میرود، دلیلش روشن است چون مطالبات خود را دریافت نکرده است وگرنه هیچ بازیکنی به دلیل نیمکتنشینی به خودش اجازه نمیدهد تیمش را خودسرانه ترک کند. با این حساب استقلال اگرچه در چنین روزهایی صدرنشین بود و نتیجهنگرفتن تعقیبکنندگانش باعث میشد همچنان در صدر جدول باقی بماند اما یک واقعیت رفتهرفته خود را نشان میداد؛ عدمارتباط حرفهای میان ارکان باشگاه استقلال و تیم. به نظر میرسید هر روز که میگذرد، ارتباط میان مدیریت باشگاه و تیم استقلال بیشتر آسیب میبیند. آنچه بیشتر باعث عصبانیت هواداران استقلال شده این است که در این باشگاه مدیرانی حالا تصمیمگیرنده نهایی هستند که ابدا شناختی از مدیریت در فوتبال ندارند.
به عنوان مثال حجت نظری، سخنگوی این باشگاه صرفا به این دلیل که همحزبی مسعود سلطانیفر است، توانسته راهی برای نفوذ در باشگاه استقلال پیدا کند و عضو هیات مدیره این باشگاه شود. فردی که کارنامهاش در شورای شهر پنجم چیزی جز درگیریهای لفظی با دیگر اعضای شورای شهر نیست و البته به عنوان رییس ستاد توان افزایی سمنهای شهر تهران نیز هرگز نتوانسته نظر مثبت سمنها و شبکههای مردمنهاد را جلب کند. او فقط یکی از انتخابهای غلط وزیر ورزش در استقلال است. دیگر اعضای هیاتمدیره نیز وضعیتی همچون حجت نظری دارند و نتوانستهاند مشکلات باشگاه را حل کنند.
مشکل دیگری که استقلال با آن درگیر است؛ تغییرات پیدرپی در امور فنی است. محمود فکری بهواسطه کمتجربهبودنش در امر مربیگری هنوز نتوانسته به فرم ثابتی از بازی و ترکیب دست پیدا کند. او در هر بازی شرایط فنی تیمش را دستخوش تغییراتی میکند. این تصمیم نهتنها بازیکنان این تیم را دچار سردرگمی کرده بلکه باعث شده تا استقلال هرگز نتواند بازی زیبایی را ارائه کند. استقلال دقیقا به همین دلیل حتی وقتی بازیهایش را با برد پشت سر میگذارد از سوی هوادارانش قدر نمیبیند چون تیم محمود فکری نوسان زیادی دارد و این نوسان چیزی نیست جز تردیدها و تغییرهای مداومی که سرمربی استقلال با آن درگیر شده و به نتیجهای هم نرسیده است. محمود فکری از دستیارانی بهره میبرد که خواسته یا ناخواسته کمکی به او نکردهاند؛ صمد مرفاوی و پرویز مظلومی که خود زمانی نفر اول این تیم بوده، بعید است بتوانند در قامت دستیار کاری از پیش ببرند.
اگرچه مدیریت باشگاه استقلال دو هفته دیگر به محمود فکری زمان داده تا شرایط تیم تغییر کند اما به نظر میرسد این بازی خستهکننده به زودی محمود فکری را در شرایط کیش و مات قرار بدهد؛ چه آنکه او خود نیز مربی بیاشکالی نیست با مدیرانی روبه رو است که در شرایط بحرانی سعی میکنند کادر فنی را مقابل هجمههای سخت شبکههای اجتماعی قرار دهند. نگاهی به واکنش باشگاه طی هفته گذشته به خوبی نشان میدهد که آنها به دور از تمرکز روی وظایف ذاتی هر هیاتمدیرهای از جمله حل مشکلات اقتصادی به دنبال تاکتیکهایی برای فرار از انتقاد هواداران استقلال هستند. محمود فکری اگرچه تیمش را هنوز در کورس قهرمانی نگه داشته اما چه کسی است که نداند با اولین باخت تیمش، او میبایست آماده واگذاری جایگاهش به مربی دیگری شود؛ مربیانی که از همین حالا اسامیشان برای سرمربیگری استقلال کنار هم ردیف و گمانهزنیها درخصوص اینکه کدام یک شانس بیشتری دارند، آغاز شده است. در شرایطی که وزارت ورزش ابدا پاسخگوی انتخابهای سیاسی و سلیقهای خود در خصوص ترکیب هیاتمدیره استقلال نیست، این محمود فکری است که باید راه خود را انتخاب کند، نقصهای خودش را نبیند و به بنبست برسد یا ترمیم ایراد را از خودش شروع کند و برای ساختن تیمی در حد و اندازه قهرمانی لیگ برتر بجنگد.