مثال درباره فعالیتهای فرهنگی شهرداریها در اقصی نقاط دنیا فراوان است ولی آنچه شگفتآور است، خاموشی ملالآور تمامی فعالیتهای فرهنگی در دوره فعلی «شهرداری تهران» است! آنها به بهانه کرونا برنامههای فرهنگی و هنری در فرهنگسراها را معلق کرده و پشت همان دو تا و نصفی کانون فیلم و یا فرصتهای اندک برای نمایشها و موسیقیهای کوچک را هم؛ که قبلا نیمچه فعالیتی داشتند؛ خالی کردهاند! «شهرداری» در کلانشهر تهران بودجهای قابل اعتنا و احصا در هر ماه و در تمام مناطق دارد و دست شهرداران برای ایجاد تحول و تحرک در حوزه فرهنگی و هنری باز است.
معتقدید شهرداری نتوانسته باتوجه به شرایط کرونایی کمکحال هنرمندان باشد؟
فکرش را بکنید اهالی تئاتر، موسیقی، سینما و سایر هنرهای تجسمی در عسر و حرج سال کرونایی، و صورت سرخ شده از سیلی، اوقات ناسور خود را میگذرانند، آن وقت شهرداریها بهجای رسیدگی و فضا دادن به همان نیمچه حمایتهای فرهنگسرایی، در همه فعالیتها را هم تخته کردهاند! مگر نه اینکه شهرداریها در همه جای دنیا، یکی از اصلیترین نمادها و نهادهای فرهنگی و هنری و حامی هنرمندان هستند؛ پس چرا اینجا هیچ خبری نیست!
چه راههایی برای حمایت وجود دارد؟
بیایید به آن تصویری که از تماشای شهر و شهرداری بهجای میماند، نگاهی بیندازیم!
منهای آن سطلهای زباله و ماجراهای غمانگیز مرتبط به آن، و آن کودکان معصوم کار سر چهارراهها، فعالیتهای فرهنگی و هنری شهرداریها در کجاها نمود پیدا میکند؟!
بله! در کانونهای فیلم که با هزار مکافات راه افتاده بود، و الان بسته است! در تئاترهای کوچک، با آن بچههای ناب و مستعد که فرصتی برای دیده شدنهای اندک پیدا کرده بودند، در جلسات موسیقی، و ایضا در گالریها، و در جلسات معرفی کتاب، و ... همه تعطیل شدهاند!
شورای شهر در این شرایط چه نقشی میتواند داشته باشد؟
بیایید «شورای شهر» را هم به این چالش دعوت کنیم، البته اگر حالی برای شنیدن درد دلهای فرهنگی در این دوستان نادیده موجود باشد.
این افراد را ما «انتخاب» میکنیم یا نمیکنیم! بههر حال، آن «شورای شهر» از انتخابات، سر برمیآورد و آن «شهردار» از انتخاب شورای شهر، و آن «شهرداران مناطق» و مسوولان «سازمان فرهنگی/ هنری شهرداری» و «معاونت اجتماعی»اش همه انتخابهای ما هستند! اگر فعالیتهای فرهنگی تعطیل شدهاند، بهخاطر این است که ناخواسته ما خواستهایم که تعطیل شوند!
به نظر میرسد نقش «آدمها» در این سیستم اهمیت زیادی دارد؛ درست است؟
فرق بین آدمها هم دقیقا در همینجاها مشخص میشود. آن مسوولان فرهنگی شهرداریها عموما بر دو دستهاند: یکی میکوشد قدمی به نفع «آینده خود» بردارد؛ و با خیالی راحت و تعطیلی کل فعالیتهای فرهنگی، به سمت «ظاهر» و پارچهنویسیها و بیلبردها میل میکند، یکی هم قدمی به نفع «آینده جامعه» برمیدارد و کمی وقت صرف حوزههای فرهنگی، سامان دادن به جلسات نمایش فیلم، نقد، موسیقی، کتاب، تئاتر و ... میکند.
فرهنگسراها کجای این مساله قرار دارند؟
آیا کسی هست که این موضوعات ساده را درک نکند!؟ یا اینکه نداند چرا فعالیتهای فرهنگی فرهنگسراها به این شکل اعجابآور به خواب زمستانی فرو غلتیدهاند!
ماجرای علاقه به انجام ندادن کارهای فرهنگی و هنری در شهرداری و فرهنگسراها انگار که سر دراز دارد و مثالهای فراوان!
یادش بهخیر! در دورههای گذشته، چند فرهنگسرا، کانونهای فیلم داشتند، حداقل میتوانم از فرهنگسراهای «بانو»، «انقلاب»، «ابنسینا»، «خاوران»، «دانشجو»، «ارسباران»، «جوان»، «اندیشه» یا حتی «موزه امام علی (علیهالسلام)» نام ببرم که خاطراتی بسیار خوب از جلساتشان دارم؛ برخی مانند موزه امام علی (علیهالسلام) و یا فرهنگسرای ارسباران که آن اوایل بسیار بسیار موفق بودند.
از یک مقطعی به بعد، با تزریق «ترس» به جان مدیران این اماکن فرهنگی و فرهنگسراها، ایشان یا از صرافت کار فرهنگی و پذیرایی از هنرمندان و مردم هنردوست و دانشجویان افتادند و یا کار به افراد ناتوان و بیعلاقه به حوزه فرهنگی سپرده شد که محافل «نقد»، خود به خود به تعطیلی و نابودی انجامید! حالا اگر «صدا» به «صدا» میرسد، و هنوز چراغی در این خانه روشن است، لطفا فرهنگسراها را دریابید. راه انداختن و رونق بخشیدن به آنها، کاری بسیار ساده است.
سال قبل شهرداری تهران اسپانسر جشنواره فجر بود. آن اقدام با وضعیت فعلی در تناقض نیست؟
سال گذشته شهرداری، اسپانسر جشنواره فیلم فجر بود، در مراسم اختتامیه جشنواره، شهردار هم حضور داشت و مجری مجبور شد
و سه بار قولهای شهرداری را به رخ بکشد! بندهخدا مدام با نوازش و مستقیم با شهردار تهران که آنجا نشسته بود، سخن میگفت؛ زمان اعطای جایزه به فیلم مورد نظر آن دستگاه که فرا رسید، هرچند که مجری تعارف را کنار گذاشت، اما باز هم با شرموحضور پرسید آیا وقت امضای قسط اسپانسری و آن چک مربوطه فرا نرسیده است!؟
و این خیلی غمانگیز و تکاندهنده بود که مانند یک نمایش ابزورد داشتیم صحنهای از یک جور تکدیگری هنری را به شکل زنده میدیدیم!
البته اسپانسری جشنواره هم یکجور حمایت است دیگر؟!
بله اسپانسری هم نوعی حمایت است؛ اما چرا به آن شکل سراسری و گسترده نمیدهند که همه مردم در اقصی نقاط شهر از آن بهرهمند شوند؟ چرا شکل آن، اکنون شبیه نوعی نان قرض دادن
شده است!؟ بله! در تهران یا اصفهان که جشنوارههای اصلی کشور را برگزار میکنند، قرار نبوده مثل «کن» و «ونیز»، شهردارشان، مستقیم با اهالی رسانه حرف بزنند، خودمانی شوند و احیانا به احترامشان ضیافتی برپا شود، اما قرار بوده این شهرداریها از پول و بودجه همین مردم، در حالی که انواع تراکم را میفروشند و هزار جور درآمد از جیب مردم دارند، به شهر صدمههای مختلف (آلودگی و نفستنگی و ...) میزنند، برای فرهنگ و هنر هم جایی باز کنند!