در طی 140سال گذشته این چهارمین باری است که انتقال قدرت در آمریکا دچار مشکل میشود، البته هیچگاه در طول تاریخ به این شکل اتفاق نیفتاده بود که در روز تایید نتایج انتخابات در کنگره، عده ای از طرفداران یک نامزد به کنگره حمله کنند. حمله طرفداران ترامپ به کنگره بازتاب بسیار منفی در آمریکا داشت؛ علاوه بر مخالفت جمهوری خواهان و هم حزبی های ترامپ، حساب فضای مجازی او نیز بسته شد و تعدادی از وزرای دولت آمریکا در اعتراض به این حمله، استعفا کردند. دهه ها انتقال مسالمت آمیز قدرت از نامزد بازنده به نامزد پیروز، تبدیل به یکی از سنت ها و خطقرمزهای مهم در لیبرال دموکراسی آمریکا شده بود. آقای ترامپ با عدول از این سنت قدیمی، به نوعی به لیبرال دموکراسی آمریکا ضربه زد.
آشوب های سیاسی هفته های گذشته در آمریکا تا چه حد روی مخدوش شدن تصویر لیبرال دموکراسی آمریکایی در افکار عمومی جهان، نقش دارد؟
ما همیشه با دو آمریکا مواجه بودهایم؛ یک آمریکایی که در آن جنگ داخلی اتفاق افتاد که طی آن، سیاهان برده شدند و حقوق شان نادیده گرفته شد و حتی تا دهه 60 از قرن بیستم، از حقوق مدنی برخوردار نبودند و در آمریکا نوعی تبعیض و برتری طلبی نژادی وجود داشت. با این حال، آن چیزی که توانست چهره برتری طلب ناسیونالیست های سفیدپوست را به حاشیه ببرد، همین کارکرد نظام لیبرال دموکراسی بود؛ البته لیبرالها اساسا با مساله برده داری مشکلی ندارند و بسیاری از فلاسفه لیبرال، برده داری را مساوی با عقلانیت میدانند اما آن چیزی که با برده داری مخالف بود، نظام دموکراتیک بود. بنابراین باید در نظر داشتهباشیم که نظام لیبرال دموکراسی با دموکراسی برابر نیست؛ مثلا دموکراسی در جاهایی مانند تونس، مالزی و اندونزی الزاما لیبرال نیست اما وقتی از منظر لیبرالیسم نگاه میکنیم، میبینیم که برتری سفیدپوستان در آمریکا موضوع بدی نیست چون سفیدپوستان معتقدند که ما کمک میکنیم سیاهان به تدریج به شهروندان معمولی تبدیل شوند.
از بعد از دهه 1960 ، سفیدپوستان همیشه تلاش داشته اند که برتری خود را بر سیاهان تثبیت کنند. بعد از اتفاقات 11 سپتامبر، ناسیونالیسم سفیدپوست در قالب جنبش «تیپارتی» ظهور کرد و خانم سارا پیلین در سال 2008 به عنوان نامزد جانشینی آقای مک کین (معاون رئیس جمهوری) انتخاب شد. این جنبش در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 با بخشی از مخالفان اقتصادیِ وضع موجود و محرومان از مزایای لیبرال دموکراسی جمع شدند و ترامپ را پیروز کردند. ترامپ در آن انتخابات، نواحی روستایی و در بین کارگران یقه سفید(اشاره به کارکنان حقوق بگیری که کارهای حرفهای و نیمه حرفه ای دفتری مانند مدیریت و فروش انجام میدهند. در برابر این مفهوم، کارگران یقه آبی قرار دارد که به کارگران با کارهای عمدتا یدی اطلاق میشود) رای زیادی داشت. البته رای بالای ترامپ در میان کارگران عجیب بود چون کارگران معمولا به حزب دموکرات رای میدهند.
قدرت گرفتن ترامپ در سال 2016 چه تاثیری بر ساختار سیاسی آمریکا گذاشت؟
پیروزی ترامپ باعث شد تا چهره دموکراسی آمریکا در دنیا ضربه بخورد و آن چهره دومی که به واسطه دموکراسی کمتر دیده میشد، خودش را نشان بدهد و اگر حزب دموکرات نتواند در سالهای آینده این مشکل را رفع کند، ای بسا آن چهره برتری خواه ناسیونالیسم سفیدپوست، بتواند خودش را بیشتر از امروز، تقویت کند.
آیا ترامپ پدیده ای استثنایی بود یا اینکه باید در سالهای آینده منتظر ظهور شخصی دیگر مشابه مختصات سیاسی ترامپ در آمریکا باشیم؟
آقای فوکویاما در سال 2010 در کتاب «نظم و زوال سیاسی» به صراحت اعلام کرد که لیبرال دموکراسی آمریکا دچار زوال است. بنابراین، ضعف نظام لیبرال دموکراسی شرایطی را فراهم کرده که گروه های ناراضی کنار همدیگر جمع میشوند و هرازچندگاهی خود را در قالب یک جنبش یا یک فرد نشان میدهند. شاید شخص ترامپ پدیده ای استثنایی باشد به این معنا که در آمریکا دیگر بعید است زین پس در عرصه سیاسی باقی بماند اما آن بسترها و زمینه های جامعه شناختی و سیاسی که باعث ظهور ترامپ شد، همچنان وجود دارد و در سالهای آینده و در صورتی که اصلاحات اساسی در آمریکا صورت نگیرد، ممکن است در قالب فرد دیگری متجلی شود.
چه بسترهای اجتماعی آمریکا باعث ظهور افرادی با مختصات ترامپ میشود؟
ما با پدیده ای جهانی به نام نارضایتی از وضع موجود یا نارضایتی از حاکمان و احزاب سیاسی رو به رو هستیم که در هر نقطه مثل اروپا یا خاورمیانه، به گونه ای خود را نشان میدهد. این گروه ناراضی معمولا دو دسته اند؛ دسته اول سویه های عمدتا اقتصادی دارند یعنی احساس میکنند به دلیل جهانی شدن اقتصاد و برداشته شدن مرزهای اقتصادی و تحولات اقتصادی در سه دهه گذشته، حاشیه نشین شده اند و قدرت اقتصادی شان کمتر شده است؛ اینها نسبت به نحوه توزیع ثروت اعتراض دارند. گروه دوم کسانی اند که به لحاظ سیاسی احساس میکنند از نظام سیاسی عقب مانده و حاشیه نشین شده اند. مثلا سفیدپوستان طرفدار ایدئولوژی برتری نژادی یا ایوانجلیست هایی که معتقدند دموکراسی آمریکایی مطابق با آموزه های مسیحیت نیست، به لحاظ سیاسی احساس میکنند که لیبرال دموکراسی آنها را به حاشیه کشانده است. این گروه ها در سال 2016 دور یکدیگر جمع شدند و لیدری به نام ترامپ را پیدا کردند.
حد یقف لیبرال دموکراسی آمریکا چیست که احیانا اجازه ندهد چهرهای مشابه ترامپ در سالهای آینده در این کشور به قدرت برسد؟
حد یقف دموکراسی، معمولا به کارگیری خشونت است یعنی قاعده دموکراسی ها در همه جای دنیا این است که جایی که خشونت به کار گرفته میشود، تساهل و تسامح را کنار میگذارند.