معتقدم سینمای مستند ایران، سینمایی پیشرو در عرصه جهانی است؛ ما با سینمای مستند خیلی خوب توانستهایم آیینها، رسوم، جغرافیای پهناور و هر آنچه به مردمان ناب سرزمینمان
باز میگردد را به خارجیها نشان دهیم، بهطوریکه آنها با دیدن این فیلمها اطلاعات تازهای از سرزمین ایران نصیبشان شده است و این اتفاق در نوع نگاه و نگرش آنها به مقوله مردمشناسی و شناخت بهتر کشور بسیار تاثیرگذار بوده و هست. ما باید این فرصت را مغتنم بشماریم تا از طریق مردمان سرزمینمان، آیینها و سنتهایی که هنوز به دست فراموشی سپرده نشدهاند و با دوبارهسازی آنها بتوانیم ثبت جهانی و تاریخی داشته باشیم که بعدها برای آیندگان بسیار موثر خواهد بود. موفقیتهای روزافزون مستندسازان ما در عرصه جهانی نوید این را میدهد که جهانیان(فستیوالها و شبکههای تلویزیونی خارجی) جذب سینمای مستند ایران شدهاند؛ سینمای مستند ایران و ویترینی از هر آنچه پیشینیان ما در قالب آیین و روزمرگی و سبک زندگی برجای گذاشتهاند برای آنها (خارجیها) جالب است و بر همین اساس میبینید که چقدر بازخوردهای مثبتی دارند. مخاطبان خارجی بسیار مشتاق هستند که داستانهای تازه از فیلمسازان ایران ببینند و چه خوب است هر فیلمساز دنبال قصهای باشد که از شناخت خودش نسبت به این سرزمین برمیآید.
فارغ از مباحث فنی و ساختاری، روایت بومی و ملی «دلبند» تا چه اندازه در کسب این موفقیتها سهیم بوده است؟
پیش از ساخت «دلبند» بسیار با خود کلنجار میرفتم که با توجه بهتوسعه فناوری و پیشرفت تکنیکی عرصه سینما به خصوص گونه مستند، چگونه میتوانم داستان خود را به شکلی تعریف کنم تا جهانی به نظر برسد و برای مخاطب جهانی به لحاظ مخاطبشناسی قابل تفسیر و ترجمه باشد؛ در شروع با همراهی سوژه فیلمم به این درک رسیدم که باید داستان را با نگاهی شرقی که در ما وجود دارد، تعریف کنم، یعنی ساده، صادق و حقیقی؛ البته تلاش کردم تا از طریق جنبههای تکنیکی هم به این هدف برسم؛ تا جایی که در انتخاب لنز به این نتیجه رسیدم از لنزی استفاده کنم که به چشم انسان نزدیک است، یعنی لنز 50 میلیمتری؛ استفاده از این لنز بهانهای شد تا فاصله خود با سوژه را حفظ کنم(به دلیل قراردادی که بین من و سوژه بود تا هیچکدام مخل کار دیگری نباشد) تا به شکلی واقعی داستان زندگی این زن را روایت کنم. از نماهای کارتپستالی دوری کردم تا هر آنچه که هست به ذات و فطرت آدمی نزدیک باشد. اغلب ما هنگام قرارگرفتن جلوی دوربین سعی داریم رسمی و شیک باشیم اما در «دلبند»، زمان روشنی و خاموشی دوربین خودِ واقعی کاراکتر را میبینیم. دو سال فیلمبرداری «دلبند» طول کشید زیرا مایل بودم از دل واقعیتی که در زندگی این زن وجود دارد به یک حقیقت برسم و مخاطبم هم به این زبان سینمایی برسد؛ به همین دلیل از فضای طراحی قصه برای این کاراکتر دوری کردم. اساسا دنبال این نبودم که فیلمی عجیب و غریب بسازم بلکه تلاش کردم فیلمی بومی به زبان جهانی بسازم که گویا توانستهام به این هدف دست یابم.
توجه به آثار مستند چقدر در شناساندن فضای کشور به خارج از مرزهای ایران موثر و مهم است؟
بسیار زیاد؛ امروز شبکههای تلویزیونی بهشدت درگیر پخش فیلمهای مستند از سراسر جهان هستند و اغلب شبکههای موفق در تلویزیونهای جهانی فیلمهای مستند را در کنداکتور خود گنجاندهاند و من بهشدت هوادار و حامی این نگرش هستم که با توجه به وفور شبکههای تلویزیونی در داخل کشور، بروند و از دل ماجراها، اتفاقات، آیینها و سنتهای مردمان سرزمینمان فیلم ثبت کنند؛ امروز با توجه به ازبینرفتن بسیاری از اعتقادات، باورها و... ثبت، مهمتر از کیفیت است؛ تصویری که از یک رویداد به هر نوعی ثبت میشود، ارزش زیادی دارد تا ما به بهانه کیفیت ثبت آن، از سوژه بگذریم.
به عنوان یک کارگردان تصور میکنید در کشور ما سینمای مستند به اندازه سایر کشورها مورد توجه قرار گرفته است؟
هیچکس مانند یک هنرمند و فیلمساز با خود روراست نیست؛ بعد از تجربه موفق «دلبند» در عرصه جهانی سوژهای را همزمان با نمایش جهانی این فیلم شروع به کار کردم و امروز نزدیک به دو سال و نیم است که روی آن کار میکنم؛ یک فیلم بلند مستند با داستانی متفاوت از «دلبند» اما از جغرافیای آشنای خودم یعنی شمال؛ ساخت فیلم مستند در ایران متاسفانه خیلی کارکرد حرفهای ندارد؛ از خودم شروع میکنم و این نقد به همه وارد است چراکه سیستم درستی طراحی نشده است و تولید فیلمهای مستند در ایران بیشتر بهصورت دلی یا برای تلویزیون جهادی و دقیقه نودی است؛ از این منظر میتوان گفت اگر قرار باشد فیلمهای درست و جهانی ساخته شوند، نیاز به زمان و سرمایه است؛ سرمایه ایران در زمینه ساخت فیلم مستند با خارج قابل مقایسه نیست. همه فیلمسازان مستند به این موضوع واقف هستند اما متاسفانه در این سیکل در حال حرکت هستیم.
موافقید که مقوله تحقیق و پژوهش در ساخت فیلم مستند امری مهم و تاثیرگذار است؟ مرحله پژوهش برای «دلبند» چقدر به طول انجامید؟ اساسا پژوهش در سینمای مستند چه نقشی را ایفا میکند؟
بله؛ نقطه آغاز هر فیلمی از دل شناخت و مواجهه برمیآید و بعد از شناخت سطحی و تشریح ایده، مرحله جالب پژوهش شروع میشود. بر اساس ژانرهای مختلف فیلم مستند پژوهشهای متفاوتی داریم؛ در عرصه مردمشناسی پژوهشهای میدانی بسیار تاثیرگذارند و سایر عرصهها با گونههای دیگری از پژوهش؛ اما پژوهش فیلمی مانند «دلبند» متفاوت بود. شناخت من از پیشینه و سبک زندگی مردمان آن خطه خیلی کمک کرد؛ به نظر من فیلمسازانی که در سرزمین مادری خود فیلم میسازند سوژها را بهتر میشناسند؛ متاسفانه اگر قرار باشد پروسه مهم پژوهش را نبینیم، فیلمهای ما به آثاری باسمهای و سطحی بدل میشوند و مخاطبان هوشیار قطعا آنها را پس میزنند.
قصد دارید در ادامه فعالیت فیلمسازی خود به سینمای داستانی و بلند هم ورود کنید؟
بله؛ همزمان با سینمای مستند و مستندسازی برای تلویزیون، هفت تلهفیلم ساختهام که فقط برای نمایش در تلویزیون بودند اما پیگیر این موضوع بودهام تا فیلم سینمایی را به شکل مستقل کار کنم. به همراه خانم سودابه بیضایی فیلمنامهای را به اسم «نهال» نوشتهایم که این عنوان موقت آن است؛ برنامهریزی داریم تا فیلم را در بهار سال جدید کار کنیم؛ در گذشته به همراه ساخت مستند در سینمای داستانی هم فعال بودم اما همیشه سینمای مستند جذابیت دوچندانی برای من داشته است، آن هم به این علت که در مسیر ساخت فیلم مستند به کشف و شهود تازهای از سوژه و موضوع فیلم میرسیدم که برایم بسیار جالب بود. خیلی خوشبخت و خوشحالم که در سینمای مستند فعالیت دارم و این حرفه را دنبال میکنم.