شروع به کار پروژه «سرباز» سال گذشته و همزمان با شهادت حاج قاسم همراه بود. ما در باشگاه فیلم سوره همزمان با اتفاقاتی مثل شهادت حاج قاسم یا شهادت دکتر فخریزاده با فیلمسازان و هنرمندانمان جلساتی برگزار میکنیم. با هم گفتوگو میکنیم درباره اینکه آیا میتوانیم به ایدهای برای تولید یک کار برسیم یا نه. اگر به یاد داشته باشید سال گذشته پس از شهادت حاج قاسم یک عکس در
فضای مجازی بسیار دیده شد و آن عکس دست قطعشده ایشان بود. عکس دست قطعشده ایشان و انگشتر حاجقاسم برای خیلیها یادآور برخی روضهها بود. به پیشنهاد یکی از دوستان قرار شد با اوصافی که درباره دست حاج قاسم گفتیم محصولی بسازیم که زندگی این دست روایت شود. خواستیم بگوییم این دست چه سرنوشتی را پشت سر گذاشته که نهایتا به جایی رسیده که برخی آن را با حادثه عظیم بریده شدن دستهای حضرت عباس؟ع؟ در کربلا قیاس میکنند.
پس چرا زمان تولید طولانی شد؟
بهدلیل مشکلات تولیدی سال گذشته موفق به ساخت «سرباز» نشدیم. از تیرماه امسال دوباره تصمیم گرفتیم سراغ ساخت این ایده برویم. موقعیتهای متعددی را در نظر گرفتیم که به آنها خطی بدهیم تا به محصول نهایی تبدیل شود. هرچند آدمهای زیادی برای ساخت این موقعیتها به ما لطف داشتند اما میشد موقعیتهای دیگری را هم به این تیزر اضافه کرد که احتمالا برای مخاطبان جذاب میبود.
مثلا حوادثی مثل سیل خوزستان؟
موقعیتهای متعددی بودهاند. برای مثال ازآنجاییکه ایشان در یکی از شهرهای کوچک زندگی میکردند برای کودکی او چند شکل تصویر داشتیم یا حتی برای دوران ابتدای جوانیشان که بهطور جدی بنایی میکردند موقعیتهای متفاوتی را برای نمایش دست داشتیم. یکی از موقعیتهای دیگر ما مربوط به حضور حاج قاسم در حادثه سیل خوزستان بود. میدانید که او به همراه آدمهای زیادی برای کمک به مردم در وسط میدان بودند. میتوانم بگویم نزدیک به ۴۰موقعیت بسیار جذاب داشتیم که میشد از آنها استفاده کرد.
اینها فقط محدود به حوادثی است که عموم مردم مطلعاند؛ درست است؟
بله دقیقا! وقتی مشغول تهیه موقعیتها بودیم به حوادثی فکر کردیم که عموم مردم بتوانند آنها را تصور کنند، یعنی در گذشته تصویری یا خاطرهای از آن داشته باشند. موقعیتی داشتیم که حاج قاسم در بین کودکان سوری و در حال محبت کردن به آنهاست یا اگر یادتان باشد سال گذشته ویدیویی از بازی حاج قاسم با نوزادی منتشر شد که گمان میکنم نوه ایشان بودند. اما جنس دیگری از موقعیتها وجود داشته مردم احتمالا کمتر از آنها خبر دارند. مثلا حاج قاسم در هتل روی کاغذ مینویسند خدایا مرا پاکیزه بپذیر این را همه شنیدهاند ولی تصویریاش را ندیدهاند.
جواد موحد: قطعا ما پس از تولید تیزر سرباز اقناع نخواهیم شد که بخواهیم موضوع حاج قاسم را کنار بگذاریم. امکان دارد تا سال آینده بازهم به بهانههای مختلف به این موضوع ورود کنیم
طبیعتا مشکلات تولیدی زیادی داشتید؟
بله! قاعدتا مجبور بودیم برای تولید یک تیزر فرهنگی بودجه محدودی را در نظر بگیریم. برای این سراغ یک محصول سه دقیقهای رفتیم که خواستیم مخاطب تشنه بماند و پس از تمام شدن آن بگوید ایکاش این تیزر طولانیتر بود. اتفاقا الان دوستان زیادی به من میگویند که ایکاش این کار طولانیتر بود و موقعیتهای بیشتری را نمایش میدادید.
نمیشد بهطور مجزا به مقاطع مختلف زندگی ایشان ورود کنید؟
راستش دنبال اینکه بهصورت سه مقطع مجزا سراغ زندگی حاج قاسم برویم نبودیم. در تولیداتی مثل این تیزر فرهنگی باید در مدت زمان کوتاهی نقطه بالای احساسات مخاطب را نشانه بگیرید. این نگاه ما به تیزر فرهنگی است حالا ممکن است در یک کار دیگر نیاز به خنداندن یا به فکر فرو بردن مخاطب از طریق احساسات باشد. حتی به این هم فکر کردیم که موقعیتهای مهمی مثل حضور حاج قاسم در حادثه سیل را به صورت خرده روایتهایی دربیاوریم اما نهایتا به همین خروجی نهایی رسیدیم که یک کار کوتاه را بسازیم.
مستند و چیزهایی شبیه به آن همچنان مخاطب محدودی دارند اما کارهایی با فرم «سرباز» قابلیت جذب مخاطب زیادی دارند. نمیخواهید به گسترش آن فکر کنید؟
قطعا ما پس از تولید تیزر سرباز اقناع نخواهیم شد که بخواهیم موضوع حاج قاسم را کنار بگذاریم. امکان دارد تا سال آینده بازهم به بهانههای مختلف به این موضوع ورود کنیم.
«سرباز» کار چندم کارگردان شماست؟
محمد پایدار یک کارگردان جوان دهه هفتادی است. یکی از مزیتهای باشگاه فیلم سوره این است که همیشه سعی کرده با کسانی کار کند که خودش تربیت کرده است. هم کارگردان و فیلمنامهنویس تیزر فرهنگی سرباز کسانی هستند که کارشان را در این باشگاه شروع کردهاند. محمد پایدار و احمد حیدریان به صورت مشترک چند کار را کارگردانی کرده بودند. امسال با مشورتهایی که با خودشان و دوستانمان در باشگاه فیلم سوره انجام دادیم تصمیم گرفتیم این دو عزیز را از هم جدا کنیم تا به صورت مستقل کارگردانی کند. اولین کار محمد که به صورت مستقل تولید شد تیزر فرهنگی روز دختر بود که آن هم بسیار دیده شده بود.
به نظر میرسد کارگردان «سرباز» فهم خوبی از درام دارد. چه نظری برای ادامه کارش دارید؟
دقیقاً! اصولا وظیفه باشگاه فیلم سوره همین است. ما درحال حاضر چند فیلم سینمایی تلهفیلم و سریال را در دست تولید داریم که همه سازندگان آن از بچههایی هستند که در باشگاه فیلم سوره تربیت شدهاند. محمد پایدار قطعا یکی از آنهایی است که ما میتوانیم با او وارد تولید کار بلند شویم. محمد جوان باهوشی است و در دانشگاه رشته کارگردانی را تحصیل کرده و رتبه تکرقمی در کنکور داشتهاست.
وقتی فردی هم تکنیک بداند و هم به سوژه یا موضوعی اعتقاد داشته باشد خروجی ارزنده است. درست است؟
قطعا! محمد این فضا را زیست کرده است. چه در این کار و چه در کاری که برای روز دختر ساخته شده بود. هر دو جزو پربینندهترین تیزر فرهنگیهای سال بودند. تیزرفرهنگی روز دختر «اونا» نام داشت. در آن زمان افرادی مثل مسیح علینژاد هم کارهایی را در آن سمت انجام دادند و در کشور خودمان کارهایی مثل تیزر فرهنگی ما ساخته شد. آنوری ها به کار ما فحش دادند اما در داخل استقبال زیادی از کار صورت گرفت. پس از موفقیت آن تیزر بود که تصمیم گرفتیم«سرباز» که حساسیتهای زیادی برای ما داشت را به دست محمد بسپاریم. او هم مخاطب را میشناسد و هم این فضا را زیست کرده است و از طرفی تکنیک را بلد است.
انتخاب نمای pov برای فرم کارتان هم کمک کرد تا چهره حاج قاسم را نمایش ندهید و از طرفی سوژه اصلی یعنی دستان او را بتوانید به خوبی تصویر کنید. درباره این توضیح بدهید.
چیزی که شما میگویید کاملا درست است. ما میخواستیم قصه دست حاج قاسم را تعریف کنیم به همین دلیل محدودیتهایی داشتیم. مدلهای دیگری را هم بررسی کردیم که میتوانستیم بدون نمایش چهره حاج قاسم دستهایش را ببینیم. اما حس کردیم با این نما انگار مناجاتهایی درکار دیده میشود. نمایی که دست حاج قاسم زخمی میشود و آن را به سوی آسمان میگیرد ناگهان صدای خمپارهها پایین میآید و انگار حاج قاسم در حال مناجات خاصی است. طبیعتا پیاووی میتوانست این حال را بیشتر بروز دهد. غیر از پلان آخر سعی کردیم تمام نماها پیاووی باشد اما این کار بسیار سختی بود.
امکانات سختافزاری داشتید؟
برای چنین کاری دو مدل فیلمبرداری امکانپذیر بود. برای پیاووی معمولا از دوربینهایی مثل گوپرو استفاده میشود. اما ایراد این دوربینها این است که بسیار مستندگونه هستند و حس داستانی ندارند. ضمنا ایراد بعدی این دوربینها این بود که دست ما را برای اصلاح رنگ و جلوههای ویژه رایانهای میبست. پس باید سراغ یک دوربین حرفهای میرفتیم اما چه دوربینی که بازیگر اذیت نشود و فیلمبردار هم بتواند کارش را انجام بدهد. این کار بسیار سختی بود و حتی به آن فکر کردیم که دستگاهی را ابداع کنیم که بتواند شبیه استدیکم کار کند. این اقدام هزینهبردار بود و برای ساخت محصول ما منطقی نبود. پس نهایتا یک گروه تصویربرداری بسیار حرفهای به ما اضافه شد. البته که میتوان به کار ما نقدهایی وارد کرد اما به نظرم خروجی نهایی قابل دفاع است. سعی کردیم محدودیتهای فنی را کنار بزنیم تا بتوانیم به تصویری مناسب برسیم.
چند روز تصویربرداری داشتید؟
کار بسیار سختی بود شاید کار ما کمتر از سه دقیقه باشد اما برای آن چند روز زمان گذاشتیم تا تصویربرداری را انجام دهیم. شاید میانگین استاندارد سینمای ما در طول روز دو دقیقه تصویربرداری باشد اما ما به واسطه حساسیتها، ظرایف و مشکلات تولیدی که داشتیم زمان بسیار بیشتری را برای این کار در نظر گرفتیم. بعضی از جاها به ما اجازه فعالیت نمیدادند. اطراف فرودگاه بغداد فضایی شهری است به همین خاطر ما نمیتوانستیم سکانس پایانی را در جایی مثل
شهرک سینمایی دفاع مقدس انجام بدهیم. باید به جایی مثل نمایشگاه هوایی میرفتیم که آنجا هم به دلیل نزدیکی به فرودگاه مهرآباد مجوز انفجار و آتشسوزی نداشت. اما با همه این سختیها فکر میکنم خروجی قابلقبول و آبرومندی داریم.
ما میخواستیم قصه دست حاج قاسم را تعریف کنیم به همین دلیل محدودیتهایی داشتیم. مدلهای دیگری را هم بررسی کردیم که میتوانستیم بدون نمایش چهره حاج قاسم دستهایش را ببینیم. اما حس کردیم با این نما انگار مناجاتهایی درکار دیده میشود