پس از آنکه «حاج ابوزینب الخالصی» از سران ارشد حزب الدعوه اقدام به تاسیس گروهی موسوم به «نیروهای مجاهدین عراقی» کرد، ابومهدی وارد این گروه شد و تنها راه مقابله را جهاد دانست. پس از تصرف بخشهای فراوانی از سرزمین عراق توسط گروهک تروریستی داعش، در پی فتوای تاریخی آیتالله سیستانی مرجع عالیقدر شیعیان، بسیج مردمی عراق یا همان «حشدالشعبی» با ماموریت مقابله با داعش ایجاد شد. ابومهدی المهندس یکی از فرماندهان اصلی حشدالشعبی بود و این گروه مردمی توانست با رهبریهای مقتدرانه او در عرض چهار سال، تمام سرزمینهای تصرفشده عراق را از داعش پس بگیرد؛ البته او خود به فداکاریها و رشادتهای سردار سلیمانی در نبرد با تکفیریها آگاه است؛ چنانکه در وصف مراد خود گفته بود: «چه کسی ایزدیها را از محاصره سنجار نجات داد؟ چه کسی آن زمان به آنان کمک کرد؟ چه کسی به اربیل کمک کرد؟ چه کسی محاصره آمرلی را شکست؟ آمریکاییها فقط نظاره میکردند، در حالی که حاج قاسم با بالگرد به اسپایکر رفت؛ اسپایکری که در آن زمان جزیرهای در وسط داعشیها بود. همان زمان با بالگرد به دانشگاه تکریت رفتیم و با بالگرد وارد آمرلی شدیم، در حالی که کاملا در محاصره بود. با هواپیما من و حاج قاسم سه روز قبل از اشغال فرودگاه تلعفر به آنجا رفتیم. در منطقه مخمور نزدیک بود من و ایشان کشته یا اسیر شویم؛ این در حالی است که مشغول دفاع از اربیل بودیم و تروریستهای داعش از پل القویر عبور کرده بودند.»
شهید ابومهدی المهندس و سردار شهید قاسم سلیمانی، دو همرزم قدیمی، از سالیان دور در میدانهای مبارزه جبهه مقاومت، دوشادوش یکدیگر میجنگیدند، به خصوص در پاکسازی سرزمینهای اشغالشده عراق و سوریه از تروریستهای تکفیری داعش؛ اما ابومهدی همواره خود را «سرباز حاج قاسم» معرفی میکرد که به این سربازی افتخار میکند. ابومهدی وقتی در سحرگاه روز جمعه سیزدهم دی 1398 در کنار یار دیرین و دلاور خود، سردار حاج قاسم سلیمانی توسط پهپادهای آمریکایی مورد هدف قرار گرفت و شهید شد، اگر میتوانست، حتما به ما میگفت «حالا دیگر کلکسیون افتخاراتش تکمیل
شده است».
هرچند این همرزم سردار سپهبد قاسم سلیمانی سوگند خورده بود که با همین جوانان باایمان و عزم حسینیمان، آمریکا و تمام دستنشاندههای عراقیاش را متوقف میکنیم، حال امروز این وعده او توسط یارانش در حال تحقق است و گروههای مقاومت در عراق برای اخراج اشغالگران آمریکایی لحظهای آرام
نخواهند نشست.