ترور سردار حاج قاسم سلیمانی و ابومهدیالمهندس در 13دیماه سال98 را شاید بتوان بزرگترین اشتباه محاسباتی و خطای امنیتی آمریکاییها بهشمار آورد. آمریکا که تصور میکرد میتواند با حذف رهبران جبهه مقاومت، کل هیبت این جبهه را تضعیف کند، سلسله حوادث پس از ترور بزرگ در بغداد نشان داد که اساسا این پیشبینیها غلط بوده است، اما شاید یکی از مهمترین تاثیرات این ترور، خود را در قالب شکست ترامپ در انتخابات و یکدورهای شدن ریاست جمهوری او نشان داد؛ ادامه گزارش را بخوانید. ریشه فتنه ترور سردار سلیمانی را باید در ماهها پیش از وقوع ترور جستوجو کرد. آمریکاییها و مزدورانشان طی ماههای منتهی به ترور، تلاش کردند تا اعتراضات معیشتی مردم عراق را مستمسکی برای ایجاد میان دو ملت ایران و عراق بهویژه ایجاد کینه نسبت به کارکرد جبهه مقاومت در این کشور قرار بدهند اما دِمای سردار سلیمانی و ابومهدیالمهندس و تشییع میلیونی پیکر این شهدا در شهرهای مختلف عراق، این توطئه آمریکاییها را خنثی کرد؛ تشییعی که به منزله عقد اخوت مجدد میان ایرانیها و عراقیها بود.
نقش شهید سلیمانی در مبارزه با رژیم صهیونیستی و تروریستها بر همه آشکار است؛ او دارای فکر و اندیشه ضداستکباری بود و یک همگرایی علیه استکبار را در منطقه ایجاد کرد؛ موضوعی که «خالد القدومی» نماینده جنبش حماس در تهران بر آن تاکید دارد و به روزنامه «صبحنو» میگوید؛ حاج قاسم مبتکر ایجاد «مدرسه مقاومت» در منطقه بود؛ مدرسهای که با نشاندادن راه درست، نقش فزایندهای در مواجهه مشترک ملتها و جهان اسلام با رژیم صهیونیستی و نجات ملت فلسطین دارد. شخصیت حاج قاسم زمانی به این مرحله رسید که راه سخت مبارزه صهیونیستی را در پیش گرفت و آن را ادامه داد و از زوایای مختلف در اندیشه این مبارزه بود.