نویسندگی و ترجمه کتاب را از چه سنی آغاز کردید؟
از دوران دبیرستان به نویسندگی به صورت آماتور مشغول بودم و به عنوان یک سرگرمی هم به ادبیات علاقه داشتم اما با تشویق دوستان و خانواده کمکم به سمت تالیف کشیده شده و بعد به ترجمه روی آوردم؛ از سال ۱۳۸۷
به صورت جدی کار ترجمه کتاب را آغاز کردم و تا به امروز حدود 12 سال است که در این حوزه به صورت جدی ورود داشتهام.
چند کتاب از شما منتشر شده است؟
تا به امروز 22 کتاب در حوزههای ادبیات، فقه و سیاست همچون «من پناهنده نیستم، آن دختر یهودی، شرح صدر، انقلابی جنوبی، اشعار سیاسی اجتماعی نزارقبانی و...» از من به چاپ رسیده که بعضی از آنها تالیف و بعضی ترجمه بودند؛ البته خودم بیشتر ادبیات را دوست دارم، اما کتابهای سیاسی و فقهی هم دنیای خودش را دارد.
موضوع آخرین کتاب شما چیست؟
کتاب «زندان جو» اثر یک نویسنده بحرینی است که کتاب را در زندانهای آلخلیفه نوشته است؛ یکجور حبسیه مربوط به زمان جدید! البته نویسنده این کتاب از ترس ظلم رژیم آلخلیفه به مردم، نامش مشخص نیست و اصل این کتاب در اینترنت موجود است که توسط یکی از دوستان بحرینیام به بنده معرفی شد.
در مورد کتاب «زندان جو» بیشتر بگویید؟
این یک روایت واقعی از زندانهای آلخلیفه در بحرین است که نویسنده خود آن را تجربه کرده و حالا به رشته تحریر درآورده و با استقبال خوبی نیز مواجه شده است.
واقعیت این است که شما با داستان مواجه نیستید. هرچند نویسنده از قلم نسبتا خوبی برخوردار است اما این یک اثر مستند است تا شاهکار ادبی! ما با داستان روبهرو نیستیم و روبهروی ما یک روایت قرار دارد؛ روایتی که البته صرفا یک تاریخنگاری شبیه آنچه تا به حال دیدهایم هم نیست. احساسات انسان در این کتاب بهروشنی درگیر میشود و مشخص است که نویسنده بر دقایقی از داستاننویسی تسلط کافی دارد که این روایت یکدست و تمیز را ارائه میکند.
نویسنده کتاب چه کسی است؟
نویسنده کتاب یکی از زندانیان زندان جو است که پنهانی و برای اینکه شناخته نشود، با نام مستعار خاطرات خود را تدوین کرده و بهسختی به بیرون زندان فرستاده است.
باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که یکی از خصوصیات برجسته این کتاب، رازآلودبودن نام نویسنده آن است که از ترس مجازاتشدن، نامش را گمنام گذاشته است زیرا در صورت مشخصشدن آن، حتما توسط این رژیم اعدام خواهد شد.
با توجه به وضعیت زندانهای آن کشور، شرایط شیعیان را چطور به تصویر کشیدهاند؟
این کتاب تصویر خوبی از ظلم و ستمِ بیحد رژیم آلخلیفه نسبت به زندانیان و بهخصوص شیعیان آنها را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه از كمترین حقوق خود محروم میشوند و شکنجههای وحشیانهای را از سر میگذرانند؛ البته باید به این نکته هم توجه کرد که همین موضوع ظلم به مردم مظلوم و بهخصوص شیعیان بحرین که دل هر انسانی را به درد میآورد، بیشتر باعث برقراری ارتباط من با این کتاب شد و همین شد که خواستم چهره رژیم منحوس رژیم آلخلیفه را با ترجمه این کتاب به مردم کشورم هم نشان دهم.
وضعیت حمایت از نویسندگانی همچون شما چگونه است؟
واقعیت این است که ادبیات برای هیچکسی فرش قرمز پهن نکرده است و کسی که مطالعه نکند، پیگیری و التزام به ترجمه نداشته باشد و کتابهای جدید حوزه خودش را نشناسد، از چرخه عقب میافتد؛ اما واقعیت این است که ناشران در برخورد با مولفان بسیار اقتصادی برخورد میکنند.
البته اوضاع اقتصادی جامعه هم دخیل است اما کاش دولت از ناشران و ناشران از نویسندگان حمایت کنند تا این چرخه از حرکت نایستد. متاسفانه ناشران زیادی هستند که بهجای ادبیات، بهدنبال فالوئر نویسنده میروند چراکه روی فروش کتاب بیش از فخامت آن حساب میکنند؛ البته خوشبختانه هنوز امثال کتابستان هستند که ادبیات را در اولویت قرار میدهند.
وضعیت نشر را چطور میبینید؟
خوشبختانه هنوز نوستالژی کتاب کاغذی از بین نرفته است، ولی در دوران خوبی به سر نمیبریم. کرونا و محدودیتهای آن به همراه مشکلات اقتصادی مردم، کتاب را از دوران طلاییاش دور و دورتر کرده و انتشارات کوچکتر زیر دست و پا خرد شدهاند؛ اما نشر هنوز زنده است. ماشین نشر خراب شده، دود میکند، سر و صدا دارد اما از حرکت نایستاده و این هنوز جای امیدواری است.