2- بهکاربردن کلیدواژه «دولت نظامی» روی دیگر هراس اصلاحطلبان رادیکال از حل مشکلات کشور بر اساس مدل مورد نظر رهبری مبتنی بر «علاج داخلی» است. این جریان سیاسی بهشدت از حل مشکلات کشور با راهحلهای جهادی و انقلابی نگران است و موفقیت این راهحلها را بهمعنای حذف خود از سپهر سیاسی کشور قلمداد میکند و به همین واسطه تولید «آگاهی کاذب» برای آنها جنبه هویتی و حیثیتی پیدا کرده است. این عملیات روانی، واکنش تهاجمی به شکست الگوی تکنوکراتها و بوروکراتهای منفعتطلب و متکبر در اداره کشور است. سخنان آقای جلاییپور بیشتر از آنکه حاکی از نگرانی برای تحدید جمهوریت باشد هم نوعی «وارونهنمایی واقعیت» و هم نوعی «آپارتاید سیاسی» برخلاف ادعای «دموکراسیخواهی» است؛ وارونهنمایی واقعیت است، چون امکان نامزدشدن فردی که در نهادی نظامی شاغل باشد، وجود ندارد و نباید هم وجود داشته باشد و قانون وضعیت آن را مشخص کرده است؛ بنابراین محرومکردن یک مدیر یا فرد سیاسی بهواسطه سابقه فعالیت نظامی، اساس کار خیلی از اصلاحطلبان در سیاست را زیر سوال میبرد ، چراکه اکثر این افراد سابقه حضور در سپاه پاسداران را دارند یا اینکه مرحوم هاشمی و آقای روحانی خود زمانی در جنگ تحمیلی مسوولیتی بهعهده داشتهاند.
ادامه از صفحه 4
همین نگرش در نهایت به نوعی انحصارطلبی و آپارتاید میانجامد و برای افرادی با سابقه نظامی، ممنوعیت ایجاد میکند. آیا رواست برای فردی چون دکتر لاریجانی یا مهندس ضرغامی یا مهندس رستم قاسمی که سوابق مدیریتی فراوان دارند بهواسطه همین سوابق، ممنوعیت فعالیت سیاسی ایجاد کنیم؟
برخلاف جناب جلاییپور گمان میکنم که مساله اساسی کشور «کارآمدی» و احیای سیستم ورشکسته بوروکراتیک و افزایش سرانه درآمد ایرانیان است که به دولت مورد حمایت آقای جلاییپور نمره مناسبی در این امور تعلق نمیگیرد. ادبیات دولت نظامی تلاش برای زیرسایهبردن موضوع کارآمدی است که بهتعبیری نقطه ضعف اصلاحات تلقی میشود. تلاش این جریان برای ساختن «موضوعات کاذب» و مصنوعی، قطعا پروژهای انتخاباتی است و ریشه در توقعات و خواستههای عامه جامعه ندارد؛ البته اصلاحطلبان در اینگونه موارد کم هنرمند نیستند.
بیان این نکته هم لازم است که برخی اصلاحطلبان که حل مشکلات کشور را در گرو نگاه به ظرفیتهای داخلی میدانند و خردورزانه سیاستورزی میکنند، یقینا میتوانند سهم و نقش مناسبی در روند قویشدن ایران داشته باشند و تندروی بخشی از این طیف به معنای راندن بخش کارآمد این جریان نخواهد بود.
3- ادبیات رادیکال آقای جلاییپور درباره عملکرد سپاه پاسداران تفاوتی با ادبیات یک اپوزیسیون جمهوری اسلامی نداشت، به گونهای که انگار نقد و سوال جای خود را به کینه و حسادت داده است. این حجم از خشونت کلامی از یک اصلاحطلب را من حتی در ادبیات مارکسیستهای جوان هم کمتر دیدهام، چه برسد به فردی که خود را عضو خانواده جمهوری اسلامی میداند. اینکه ایشان گمان کردهاند با حفظ حرمت رهبری قادرند میراث ایشان را به چالش بکشند، نشان میدهد او اندکهوشی برای مخاطب قائل نشده است. قصد تکرار این جملات را ندارم که خود کمک به گسترش حملات ناجوانمردانه ایشان است؛ اما خوب بود حالا که تمام تقصیرهای جناحشان را در اداره کشور به گردن سپاه انداختهاند، از موفقیتهای این نهاد در صنایع موشکی و هوا-فضا و قدرت منطقهای ایران و نقش این نهاد در سازندگی و عمران کشور هم سخن میگفتند. شنیده بودم حب و بغض، چشم و گوش را میبندد ولی ندیده بودم که شنیدن کی بود مانند دیدن!
همانگونه که با دستگیری یا خلع لباسشدن یک روحانی و یک پزشک و مهندس نمیتوان حکم به فساد همصنفان داد، باید از تعمیمدادن و حکم کلیدادن و قیاسگرفتن حذر کرد و کمی خویشتندار بود. اگر از زندانیشدن برادر و فرزند رییسجمهور وقت و اسبق به جرم فساد بتوان نتیجه فساد خود رییسجمهور را مستفاد کرد، از تخلف یک نظامی هم میتوان فساد همه نظامیان را نتیجه گرفت. بهتر بود ایشان به جای متهمکردن یک سیستم به فساد، از هوشیاری سیستم در برخورد بهموقع سخن میگفت. با اینکه حکم کلی ایشان درباره نهادهای اقتصادی نیروهای مسلح حتما با واقعیت فاصله فراوان دارد و شاید لازم باشد از جانب نهادهای مسوول درباره واقعیت این فعالیتها سخن گفته شود، این سوال را برای زمانی که آقای جلاییپور دور از هیجان سیاسی و عملیات روانی فرصتی برای پاسخگفتن با منطق را داشته باشد، طرح میکنم؛ اگر امروز تعدادی از بانکها بدهکارند یا دو کمپانی اصلی خودروسازی در شرایط نامناسب اقتصادی قرار دارند و بسیاری از شرکتهای دولتی ضررده هستند، میتوان چنین حکم داد که تمام نظام بوروکراتیک و مدیریتی کشور فاسد است؟ سیستمی که حداقل برای سه دهه تحت مدیریت اجرایی دوستان ایشان بوده است.
4- برجستهشدن ادبیات «ایران قوی» در سخنان رهبر انقلاب را باید واکنشی به ذهنیت استعمارزده برخی جریانهای سیاسی دانست. این ذهنیت موجب رویکردی خوشبینانه در سطح سیاسی و اجتماعی شد و روند قویشدن کشور را دچار دستاندازهایی کرد و پیغام نادرستی برای غرب صادر شد. نباید فراموش کنیم که برخی تجدیدنظرطلبان چگونه با سیاست شهید سلیمانی در مبارزه با داعش مقابله میکردند و از «مذاکره» با تروریستها بهجای مبارزه با آنها سخن میگفتند. اگر قرار بود حاجقاسم مانند آنها سادهدل باشد، اکنون داعش همسایه ایران میشد یا ایران حداقل چیزی شبیه سوریه و لیبی بود. روایت مبتنی بر تحریف اساتیدی مانند جلاییپور اما اکنون ترور شهید سلیمانی و شهید فخریزاده را به صورت طلبکارانه ناشی از ضعف بخش نظامی میداند؛ حال آنکه بد نبود ایشان از تاثیر پیام ضعف در مقابل زیادهخواهی دشمن که موجب ادراکسازی برای غرب شد، هم سخن میگفتند. در تناقض این جریان همین بس که با سیاست ایران در سوریه مقابل گروههای تکفیری مخالف بودند و حال گله میکنند که چرا امنیت در کشور برقرار نیست! تاریخ 10 سال گذشته نشان میدهد که سیستمهای امنیتی و نظامی باید توصیههای اصلاحطلبان رادیکال را بشنوند و دقیقا عکس آن عمل کنند.
متاسفانه سالها پس از استعمار، همچنان اذهان استعمارزدهای وجود دارند که اینچنین دستانداز و سرعتگیر مقابل پیشروی و قویشدن ایران قرار دادهاند. مدیران بیتدبیر و تنبلی که «کارشان»، حرفزدن و تخریب «کار» دیگران است و روشنفکرانی که بر این بیتدبیری و ضعف، جامه عقلانیت و تدبیر میپوشانند. مشکل اصلی کشور، نگرش و کارکرد مدیران بیتدبیر و تنبل و بیعرضهای است که به اندازه کارنکردنشان، منافع شخصیشان را تامین کردهاند و با لابیبازی منفعت خود را بر منفعت ملت ترجیح داده و در آخر هم طلبکار کشور شدهاند. خوشبختانه تاریخنویسان منصفی وجود داشتهاند که از «شاه سلطانحسین» و «فتحعلیشاه» قهرمان نساخته باشند و عاقبت بیعرضگی آنها را روایت کرده باشند. این هم از بخت ماست وگرنه از «پارتیزانهای سیاسی» برمیآمد که از «ترکمانچای» هم حماسه بسازند.
5- گمان میکردم استاد دانشگاهی چون آقای جلاییپور درک کرده باشند که حفظ دولت ضعیف حسن روحانی از سال 97 تاکنون در راستای حفظ جمهوریت نظام بوده است. گرچه قانون اساسی راه برکناری رییسجمهور را باز گذاشته اما حتما ضررهای برکناری رییسجمهوری با 24میلیون رای بیشتر از فوایدش است؛ حتی بیشتر از سهسال تحمل این دولت. چهبسا چنین اقدامی زبانهای متورم را برای دشنامدادن باز میکند و جایگزین پاهای نشسته روی صندلی میشود. این اعتقاد البته باعث نمیشود که در مقابل این حجم از بیدولتی و آنارشی و بینظمی سکوت کنیم. اگر ایشان و دوستان همجناحیشان چشم روی دلار 4200 تومانی میبندند و نقش وزارت خارجه و دولت را در ماجرای قفقاز انکار میکنند اما فراموش نکنیم هیچ دولتی به اندازه دولت مورد حمایت اصلاحات نتوانسته اقتصاد ایرانیان را «سرکوب» کند؛ پس اگر قرار به «سرکوبگر»دانستن یک دولت باشد، آن دولت مورد حمایت اصلاحطلبان است که درآمد سرانه ایرانیان را بیش از 50درصد در مقیاس ارزی کاهش داده است. منطقی این است که مردم را بهجای ترساندن از یک «سرکوب خیالی» با یک «سرکوب واقعی» آشنا کنید؛ سرکوب تولید، سرکوب کسبوکار، سرکوب معیشت و در یک کلمه سرکوب امید. جالب است که در ادامه تحریفها در کلام ایشان هم جای حافظ جمهوریت عوض میشود و هم جای سرکوبگر. امیدوارم این تعهد به جمهوریت نظام حداقل اگر برای اصلاحطلبان رادیکال آموزنده نیست، نیروهای اجتماعی را با واقعیت این جریان آشنا کند.
6- بزرگترین ضربه اصلاحطلبان تندرو، چه در مشروطه و چه پس از دوم خرداد، ضربهای بوده که به دموکراسی و مردمسالاری وارد کردند. از مشروطه که بگذریم، زمان زیادی از روزهایی که در روزنامههای آقای جلاییپور و دوستانش «خون به خون شستن محال آمد، محال» و «عالیجناب خاکستری» و «کربلا انتقام بدر بود» آمده بود، نگذشته است. هنوز ما جوانان آن دوره به خاطر داریم که ابراهیم اصغرزاده در پارک لاله چگونه فریاد میزد «حتی علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد» و خوشبختانه هنوز آنقدر فراموشکار نشدهایم که پروژه «ملکه انگلیسسازی» آقای حجاریان از ولایت فقیه را از خاطر برده باشیم.
و هنوز به خاطر داریم که آقای خاتمی در دانشگاه تهران خطاب به بدنه رادیکال اصلاحات چگونه روی ترش کرد. آنچه در بیان حجاریان و تاجزاده و جلاییپور میآید، این پیام را میدهد که این تندروی را گویا پایانی نیست؛ حتی اگر دموکراسی و آزادی و توسعه هم قربانی این تندروی و رادیکالیسم و انحصارطلبی شوند.
7- برخی اصلاحطلبان با پذیرش این واقعیت که حمایت از دولت روحانی آنها را در جامعه بیاعتبار کرده است، مبارزه میکنند، در حالی که پذیرفتن واقعیت راهی برای بهرهبردن از عنصر زمان بهجای ضرربردن از آن است؛ مثل بیماری که هر قدر زودتر از بیماری خود باخبر شود، فرصت بیشتری برای درمان دارد. اینکه اصلاحطلبان بهجای پذیرش واقعیت راه تحریف آن یا پرخاش به حاکمیت یا رقیب را انتخاب میکنند، فقط زمان را از آنها میگیرد. مصاحبه جلاییپور و ادبیات تاجزاده بخشی از همین پرخاش و فرار از واقعیت است. اکنون که اصلاحطلبان پس از توشهنگرفتن از تحریم انتخابات به سوی مکانیزم اجماعی جدید حرکت میکنند، خوب است که یکبار برای همیشه بهجای چریکبازی و سخنگفتن در رسانه، میان مسوولیت و قدرت رییسجمهور توازن برقرار کنند و پس از محاسبه با خودشان، از نامزدشان تا پایان دوره حمایت کنند و پاسخگوی عملکردش باشند. شکاف میان اختیارات رییسجمهور و پاسخگویی نباید بهاندازهای باشد که حضور اصلاحطلبان در فرایند انتخابات را از نظر بدنه حامی و عامه مردم بیمعنا کند چرا که یا ادعای نداشتن قدرت، کذب است یا دعوت به مشارکت، غیرصادقانه.
منبع : تسنیم