به علاوه اجرای برنامههای تلویزیونی؛ از بین این موارد کدامیک برای شما ارجحیت دارد؟
نمیتوانم بگویم کدامیک ارجحیت دارد بلکه همه چیز بسته به کار خوب است و مدیوم کار برایم چندان اهمیتی ندارد. هر دو مدیوم جذابیتهای خاص خود را دارند. رادیو بعدی نوستالژیک برایم دارد. آدمهای بزرگ و پیشکسوتانی در رادیو آمدهاند و رفتهاند؛ اگر بخواهیم مشابهی برای رادیو معرفی کنیم، میتوانیم از تئاتر در عرصه سینما-تئاتر-تلویزیون نام ببریم. رادیو همانند تئاتر به آدم انرژی میدهد و از این منظر رادیو رسانه جذابی است اما تلویزیون هم فوقالعاده است. در هر صورت آن چیزی که بیشتر از همه اهمیت دارد کار خوب است که مردم هم آن را دوست داشته باشند و مدیوم آن اهمیتی ندارد؛ ممکن است این کار خوب در تلویزیون، رادیو و شبکههای اجتماعی باشد.
به لحاظ فراگیری؛ تلویزیون رسانه پرمخاطبتری است و به همین جهت گاهی برخی گویندگان رادیو که پیشنهاد تلویزیونی دریافت میکنند بیشتر به سمت تلویزیون متمایل میشوند. این موضوع باعث نمیشود شما بیشتر به سمت تلویزیون بروید یا همچنان کار خوب برای شما ارجحیت دارد؟
بله، حتما کارخوب ارجحیت من است. اگر در تلویزیون هم کار کردهام، قطعا برنامه خوبی بوده که آن را انتخاب کردهام. به هر حال تلویزیون به سبب گستردگی پوششی که دارد، نمیتوانیم کتمان کنیم که تمایل به کار در آن را نداریم زیرا بالاخره ما دیده شدن را دوست داریم. اگر کسی بگوید به دیدهشدن علاقهمند نیستم اما در رسانه کار میکنم شاید چندان صادق نباشد. از این منظر دیده شدن در تلویزیون میتواند فوقالعاده باشد و البته همین زیاد دیده شدن مسوولیت مجرى را هم سنگینتر مىكند؛ از این رو باید با وسواس بیشتری در آن قدم برداشت.
فعالیت در رادیو فراتر از بعد صدا و فنبیان چقدر میتواند به یک مجری که در حوزه تلویزیون کار میکند کمک کند؟
رادیو به من اعتماد به نفس میدهد؛ البته سابقه در رادیو هم بسیار اهمیت دارد. اینکه مجرى چقدر در رادیو شنیده شده، مخاطب داشته و مورد قبول همکارانش باشد بسیار مهم است. آنچه که در نهایت شکل میگیرد شخصیت رسانهای است. این شخصیت رسانهای میتواند در تلویزیون هم کاربرد داشته باشد. مجری که سابقه فعالیت در رادیو دارد قطعا با اعتماد به نفس بیشتری نسبت به کسی که برای اولینبار این کار را انجام میدهد، در تلویزیون اجرا میکند. از طرفی اجرا در این دو رسانه اشتراکات بسیاری هم با هم دارند که این اشتراکات میتواند کمککننده باشد.
به موضوع دستمزدهای کم در رادیو اشاره کردید؛ با این شرایط آنچه گوینده را پایبند این رسانه میکند چیست؟
مشاغل بسیاری هستند که درآمد آنچنانی ندارند اما آدمها در آن مشغول به کار هستند. شاید خیلی شعاری باشد اما آنچه که در میان همکارانم دیدهام عشق به این کار است. البته معمولا کسانی که در رادیو فعالیت میکنند برخی فعالیتهای جانبی هم دارند و رادیو بخشی از کار آنهاست.
برای شما چگونه است؟ آیا در کنار فعالیت رادیویی، کار جانبی دیگری هم دارید؟
من در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هستم. البته رشته تحصیلی مرتبط با شغلم را انتخاب کردهام و در حال تحصیل در رشته مطالعات رسانه هستم. اخیرا هم کاری با یك تلویزیون اینترنتى انجام دادم. ضمن اینکه در تلویزیون هم حضور داشتم. در کنار آن کارهای جانبی مربوط به گویندگى مانند نریشن ، تیزر و... را انجام دادهام. حوزه صدا بسیار گسترده است و به نظرم امروز جانی دوباره گرفته و مورد استقبال بهویژه در حوزه پادکستها قرار گرفته است. اگر حوزه صدا را فقط محدود به رادیو ندانیم و آن را گستردهتر در نظر بگیریم- که همینطور هم هست- متوجه میشویم که راه ارتباطی فوقالعادهای است و مخاطبان بسیاری آن را میشنود. شاید گاهی از تصویر هم اثرگذارتر باشد.
یکی از موضوعات مورد سوال درباره گویندگانی است که اجرای برنامههای صبحگاهی را بر عهده دارند؛ اغلب گویندگانی که برنامه صبحگاهی اجرا میکنند، هیجان و تن صدای بالایی دارند. این روند واقعا لازم است یا اینطور جا افتاده است که هرکس برنامه صبح اجرا میکند باید با صدای بلند حرف بزند؟
بسیار با این موضوع موافقم که نیازی به اجرا با صدای بالا و هیجان بسیار برای برنامه صبحگاهی نیست. نمیدانم این موضوع چطور در بین گویندهها جا افتاده است. شاید برنامه موفقی در دورهای وجود داشته که مجری برنامه آنگونه اجرا میکرده است. بر همین منوال این موضوع در ذهن بسیاری جا افتاده است که برنامه صبحگاهی خوب، حتما باید این ویژگی را داشته باشد. شاید حالت تیپیکال اجرای برنامه صبحگاهی در ذهن بسیاری از همکارانم این باشد که باید داد و فریاد کنند. این موضوع سلیقه من نیست. البته ریتم بدن انسان در ساعتهای مختلف شبانهروز متفاوت است. این موضوع را گوینده رادیو باید لحاظ کند اما زمانی که به سمت اغراق و بزرگنمایی میرود، نتیجه زننده میشود. من سعی میکنم از این موضوع دوری کنم. شاید این حرف شعاری باشد اما زمانی که وارد استودیو میشوم خواب از سرم میپرد و معمولا هم سعی میکنم قهوه غلیظی بنوشم تا کمک کند. در نهایت تلاش میکنم ریتم درونی خودم را از طریق کلام منتقل کنم
و داد و فریاد نکنم.